کتاب شیر ناقلا، روباه بلا نوشتهٔ کمال بهروزکیا میباشد و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است. در این کتاب قصهای مصور و رنگی، حکایت شیر و عقابی بازگو میشود که هر دو در یک زمان خرگوشی را شکار میکنند و همین باعث بروز اختلاف میان آن دو میشود که شکار به کدام یک از آنها تعلق دارد. آن دو برای حل اختلاف و قضاوت نزد روباه میروند، اما روباه با زیرکی و با ترفندی خرگوش را از چنگ آن دو بیرون میآورد.
یکی بود یکی نبود؛ غیر از خدا هیچ کس نبود. در یک دشت سبز و خرم جانوران بسیاری در کنار هم زندگی می کردند. کنار دشت هم کوهستانی بود که بر فراز آن خانواده ی عقاب ها می زیستند.
گاهی اوقات عقابی پرواز کنان از کوه پایین می آمد از دشت شکاری به چنگ می آورد و به آشیانه اش باز میگشت بعضی وقت ها نیز ببر نیرومندی دنبال آهویی میکرد و میخواست او را شکار کند. هر گوشه ی دشت حکایت خاصی داشت گورخرها کنار هم می چریدند.