کتاب سفر به شهر سلیمان نوشته فریدون عموزاده خلیلی می باشد و انتشارات امیر کبیر آن را منتشر کرده است.این اثر داستانی درباره ی آرزوها و رنج های کودکانی است که مجبورند دنیای کودکانه شان را در کارگاه های نمور و تاریک قالی بافی بگذرانند با وجود این، هرگز از آرزوهایشان دست برنمی دارند. این داستان زیبا متأثر از داستان سیمرغ عطار نوشته شده است.
توی کارگاه قالیبافی حشمت خان دخترکی کار می کرد که یکه و تنها بود. از صبح زود تا غروب آفتاب پشت دار قالی می نشست و نخ به نخ و رج به رج گل روی گل می انداخت و قالی می بافت. دخترک نه پدر و مادری داشت، نه هم بازی و دوستی.
اما از خیالش هزار هزارتا فکر رنگ و وارنگ و جور واجور میگذشت. آرزو داشت قالی پرنده ای ببافد، سوار آن شود و سفر به شهر سلیمان را تجربه کند. اما مگر چنین چیزی شدنی است؟ یک قالیچه ی پرنده! چه حرف ها! حتی ننه حلیمه هم که تنها همدم دخترک توی کارگاه بود، می گفت این کار نشدنی است و او باید این فکر و خیالها را کنار بگذارد. تا اینکه روزی… به نظر شما، دخترک بالاخره می تواند به شهر سلیمان سفر کند؟