کتاب خارپشت خوشبخت نوشته مارکوس فیستر با ترجمه مهدی حجوانی در انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است.خارپشت خوشبخت داستان میکو خارپشت کوچکی است که در باغش دراز کشیده و گلها را بو میکند، به ابرها نگاه میکند و از زندگیاش لذت میبرد و بسیار احساس خوشبختی میکند تا اینکه پدربزرگش از او میخواهد از جوانیاش استفاده کند تا خوشبخت و عاقبت به خیر شود. این شد که کولهپشتیاش را بست و به راه افتاد...
وقتی به آنجا رسید، پشت درختی قایم شد و ایستاد به تماشا. معلم به بچهها جمعزدن، منها کردن، جغرافی و خوشنویسی یاد میداد. میکو حتی یک کلمه از حرفهای معلم را نفهمید. موقع زنگ تفریح میکو خرگوش را گوشهای پیدا کرد و پرسید: «یعنی تو همهی چیزهایی را که معلم دربارهشان حرف میزد، فهمیدی؟»