کتاب پسری که نامرئی شد، از آثار اندرو کلمنتس برای نوجوانان است که با ترجمه امیر حیدریباطنی از سوی انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است.
کلمنتس در این رمان که در قالب 28 فصل به هم پیوسته نوشته شده، ماجرای پسر نوجوان پانزده سالهای به نام بابی فیلیپس را بیان میکند که یک روز صبح که از خواب بیدار میشود و برای دوش گرفتن به حمام میرود، خودش را در آیینه نمیبیند و متوجه میشود که نامرئی شده است. این مساله او و خانوادهاش را وحشتزده میکند. پدرش به این نتیجه میرسد که هیچکس نباید بویی از ماجرا ببرد، زیرا در این صورت ممکن است بابی، ابزاری برای آزمایشهای پزشکی و سوءاستفادههای اطلاعاتی شود.
اعضای خانواده و کسانی که وارد ماجرا میشوند، سعی دارند علت نامرئیشدن بابی را پیدا کنند و او را به زندگی عادی بازگردانند. به تدریج پلیس متوجه غیبت طولانی بابی از مدرسه میشود و درصدد کشف ماجرا است و بابی و خانوادهاش، باید تلاش کنند هرچه سریعتر مشکل را حل کنند.
صبح یکی از روزهای ماه فوریه است. از خواب بیدار میشوم؛ تلوتلو خوران به سمت حمام میروم و در تاریکی دوش میگیرم. روزهایی که باید به مدرسه بروم، این طوری حمام میکنم، چون حمام کردن در تاریکی انگار ادامه خوابم است و مثل این است که ده دقیقه بیشتر میخوابم. درست بعد از دوش گرفتن؛ آنجاست که این اتفاق میافتد.
وقتی که لامپ حمام را روشن میکنم و بخار روی آینه را پاک میکنم تا شانهای به موهایم بزنم. آن اتفاق چیزی است که در آینه میبینم. در واقع چیزی است که نمیبینم. برای بار دوم نگاه میکنم و سپس دوباره آینه را پاک میکنم. من در آینه نیستم. این دقیقا همان چیزی است که میخواهم بگویم. من... آنجا ... نیستم. احساس گیجی میکنم، دوباره به رختخوابم برمیگردم...