نظر شما چیست؟

معرفی کتاب کوری

کوری رمانی از ژوزه ساراماگو است که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر و در سال ۱۹۹۸ جایزهٔ نوبل ادبیات را به‌دست‌ آورد. این رمان با ترجمه زهره روشنفکر در انتشارات به سخن چاپ و وارد بازار کتاب شده است.

داستان از ترافیک یک چهارراه آغاز می‌شود. رانندهٔ اتومبیلی به‌ناگاه دچار کوری می‌گردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشم‌پزشک‌اند، دچار کوری می‌شوند. پزشک با معاینهٔ چشم آن‌ها درمی‌یابد که چشم این افراد کاملاً سالم است، اما آن‌ها هیچ‌چیز نمی‌بینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همه‌چیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید می‌شوند. پزشک می‌فهمد که این یک نوع کوری است که به چشم ارتباطی پیدا نمی‌کند. از طرف دولت، تمامی افراد نابینا جمع‌آوری و در یک آسایشگاه اسکان داده می‌شوند. پزشک نیز خود دچار این بیماری می‌شود. پلیس برای جلوگیری از شیوع بیماری، پزشک را نیز روانهٔ آسایشگاه می‌کند. همسر پزشک نیز به‌دروغ اذعان به کوری می‌نماید تا بتواند در کنار شوهرش باشد. آن‌ها به آسایشگاه یادشده برده می‌شوند. در آن آسایشگاه تمامی افراد نابینایند. نیروهای امنیتی برای افراد غذا تهیه می‌کنند، اما برای عدم سرایت کوری به آنها، تنها غذاها را تا درِ آسایشگاه حمل می‌کنند. نابینایان برای تقسیم غذا با هم درگیر می‌شوند. کم‌کم خوی حیوانیِ افراد در این وضعیت فلاکت‌بار بروز می‌کند. کثافت، فحشا و… آسایشگاه را فرامی‌گیرد. عده‌ای از کورها، تحویل غذا را به‌دست می‌گیرند و غذا را به افراد دیگری می‌فروشند. کورها، برای زنده ماندن، از تمامی چیزهای باارزش خود می‌گذرند تا به جایی می‌رسد که افراد زورگیر از کورها زن‌هایشان را طلب می‌کنند. درنهایت، کورها راضی می‌شوند تا زنان خود را برای به‌دست آوردن خوراک به آن‌ها بفروشند.

انتقاد ژوزه ساراماگو در رمان کوری از نشناختن آدم‌ها نسبت به وجود خود و قدرت تعقل و توانایی‌های درونی خودشان است. کوری‌ای که در این رمان شیوع پیدا می‌کند و در مدت کمی گریبانگیر تمام اقشار جامعه می‌شود، بر خلاف بیماری کوری، یک مرض نامتعارف است. کورهای این رمان به جای آن که در یک تاریکی مطلق غرق شوند، در یک سفیدی بی‌پایان و بسیار نورانی غرق شده‌اند و به جای آنکه سیاهی باعث کوری آنها شوند، نور شدید مانع از قدرت دید آنهاست. ساراماگو در این رمان مسایل اجتماعی زیادی را به باد انتقاد می‌گیرد. بی‌تحرکی و خمودگی آدم‌ها، اطاعت‌های کورکورانه، رکود در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی، سکوت در برابر زورگویی افراد زورمدار و…. جنبه‌های انتقادی است که در این رمان به خوبی مشخص و بارز است. ژوزه ساراماگو در رمان کوری به انتقاد از کوری سیاسی و اجتماعی مردم می پردازد و در رمان «بینایی» به حکومت‌هایی می‌تازد که به ظاهر خود را مدافع آزادی و دموکراسی دانسته؛ اما در حقیقت می‌خواهند با نادان نگاه داشتن مردم مقاصد خود را پیش ببرند و نشان می‌دهند که نه تنها مدافع آزادی بیان و دموکراسی اجتماعی نیستند؛ بلکه هر نوع آزادی عقیدتی و سیاسی را سرکوب می‌کنند و در این راه از ایجاد رعب و وحشت و ترور و خشونت دریغ نمی‌ورزند.

گزیده کتاب کوری

عابران بعدی که در آن‌طرف خط‌کشی جمع شده بودند، راننده ماشین را دیدند که دستهایش را از شیشه جلو حرکت می‌دهد و ماشین‌های عقب او بی‌وقفه بوق می‌زنند. چیزی نگذشت که چند نفر از ماشین‌هایشان پیاده شدند تا ماشین بی‌حرکت را به طرفی هل دهند و به راه‌بندان خاتمه دهند. آنها با حالتی عصبانی به شیشه‌های بسته ماشین مشت می‌زدند. مرد داخل ماشین سرش را به سوی آنها، ابتدا به یک سمت و بعد به سمت دیگر برمی‌گرداند و معلوم بود که با فریاد می‌خواهد چیزی بگوید. از طرز حرکت لبهایش معلوم بود که نه یک کلمه؛ بلکه سه کلمه را مرتب تکرار می‌کند. بالاخره یکنفر در ماشین را باز کرد و حرف‌های مرد برای آنها مفهوم شد که می‌گفت: «من کور شدم!»

کتابشناسی ملی :
1563518
شابک :
9789644531002
سال نشر :
1401
صفحات کتاب :
392
کنگره :
‏‫PQ۹۲۷۶‭‬ ‭/‮الف‬۴‏‫‬‭ک۹ ۱۳۸۹
دیویی :
‏‫‭۸۶۹/۳۴۲

کتاب های مشابه کوری