زنده باد کاتالونیا کتابی است با موضوع سیاسی که توسط جرج اورول نویسندهٔ سرشناسی انگلیسی در سال ۱۹۳۸ نگاشته شدهاست. این کتاب خودزندگینامه جرج اورول در زمان جنگ داخلی اسپانیا و حول حضور میدانی او در این کارزار و وقایعی است که برای جمهوریخواهان و آنارشیستهای اسپانیا و علیالخصوص کاتالونیا پیش آمدهاست.
زنده باد کاتالونیا تشریح مشاهدات اورول از جنگ داخلی اسپانیاست. واقعبینی او و آن حس عمیق انسانیت دور از شعارهای عوامفریبانه و صداقت اورول در گزارش احساسات و وقایع کتاب را از سایر نوشتارهای این دوره متمایز میکند. اورول از زشتیها، تلخیها و درشتخوییهای جنگ میگوید و سرانجام از سرکوب آزادیخواهان و آرمانخواهان و کسانی که همسو با نگرشهای دولت به اصطلاح کمونیستی، جمهوریخواه نیستند و سرانجام مقایسهای دارد خواندنی بین اسپانیای در حال جنگ، فرانسه در روزگار مارشال پتن و انگلستان آرام گرفته در ساحل آرامش. روایت اورول در این کتاب روایت نفس است و قهرمان قصه تا پایان از تجربیات خویش میگوید و این که سرانجام به علت جراحت، ناگزیر میشود با همسرش و دوتن از دوستانش از اسپانیا بگریزد. این کتاب نهتنها درباره جنگ داخلی اسپانیاست، بلکه سیری است در قدرتطلبی و نبرد برای آن.
در جانب شرقی هیوسکا تا اواخر ماه مارس هیچ اتفاقی نیافتاد، تقریبا به واقع کلمه هیچ اتفاقی نیافتاد. ما حدود هزار و دویست متر از دشمن فاصله داشتیم؛ وقتی فاشیستها به هیوسکا رانده شدند، واحدهای ارتش جمهوری که این بخش از خطوط جبهه را در اختیار داشتند، شور و شوقی برای پیشروی نشان ندادند؛ به نوعی که خط شکل نوعی پاکت را به خود گرفت. بعدها قرار شد که پیشروی صورت گیرد ــ کاری پررنج زیر آتش دشمن ــ اما فعلاً دشمن گویی وجود خارجی نداشت؛ تنها اشتغال ذهنی و عملی ما و آنچه ما را به خود مشغول داشته بود، گرم نگاه داشتن خود و به دست آوردن هیزم کافی برای گرم ماندن بود. واقع امر اینکه در این مرحله مسایلی بود که توجه مرا به خود میخواند که بعدها بعضی از آنها را شرح خواهم کرد. اگر در این زمان برخی شرایط سیاسی را شرح میکنم البته از نگاه حکومت، باز هم سعی میکنم نظم وقوع حوادث را حفظ کنم.