کتاب سیمرغ، داستانی نوشته ابوالفضل بالود است. داستان در رده سنی جوانان و متناسب با رویاها و تخیلات دوران جوانی است.
بعد دنیز بهم گفت: خیلی خوشحال شدم واقعاً لیاقتشو داشتی هم زیبایی هم خوش هیکل بهت تبریک میگم، اما جیدا خوشحالی رو بزار برای بعد. جیدا باید با من روراست باشی تا من بتونم کمکت کنم، خودت میدونی تو این دنیا من هر دوتا داداشمو بیشتر از همه دوست دارم مخصوصا جان و دوست دارم خوشحال باشن، من از اون دسته آدما نیستم که به فرهنگ طبقاتی اهمیت بدم من به قول دوستام ملکه عشقم. هه هه خب پس لطفاً خواهش میکنم ازت که احساستو به من بگو و مطمئن باش که رازت پیش من می مونه تا وقتی که خودت بخوای راز تو به کسی نمیگم، پس با من راحت باش.