هجرت آفاقی و انفسی و حرکت در مسیر کمال، «جهاد نفس» میطلبد. سرمایهٔ وجود را باید به بهرهوری برسانیم. باید بذر وجود را برویانیم و شکوفا سازیم. هستی ما در چرخهٔ معرفت و اطاعت، به ثمر مینشیند و قلب ما کانوان انوار الهی میشود. اینها شعار نیست. حقایقی است که رهیافتگان به منزل عشق و معبد معشوق گفتهاند. رفته و رسیدهاند و ما را هم فراخواندهاند.
آنچه میخوانید، اوراقی از کتاب ایمان و عمل و عرفان و سلوک است. اینکه چگونه میتوان از «آنچه هست» به «آنچه باید» رسید، نیازمند «راهنما» است. بهترین راهنمای ما در طیّ این مسیر، رهنمودهای قرآن و اهلبیت(عهم) و معارف وحی و حدیث است. اگر بخواهیم از این تفرّج معنوی و عرفانی، با دست و دامنی پر و معطّر بازگردیم، باید از حرف به عمل برسیم و از دانستن به آراستگی به زیورهای اخلاق و گوهرهای معنویت و عرفان. جواد محدثی به قدر بضاعت در کتاب عارفانه مباحثی در تهذیب نفس و اخلاق و خود سازی را بیان میکند.
وقتی کشتی در دریا، دچار امواج میگردد و به تلاطم میافتد، لنگرْ آن را نگه میدارد و قرار و آرامش میبخشد. وقتی در صحرایی کسی دچار طوفان سخت میشود، چنگ زدن به شاخههای درختی تنومند و پناه گرفتن در سایهٔ صخرهای استوار، او را از سقوط و پرت شدن بازمیدارد.
قرآن کریم، یاد خدا را آرامبخش دلها میداند: <أَلَا بذکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ>؛ دل آرام گیرد ز یاد خدای.
یاد خدا، کشتی طوفانزدهٔ جان آدمی را ایمن و آرام میسازد و به ساحل آرامش روحی و روانی میرساند. اینکه نماز هم یاد خدا به شمار آمده و فرمان خدا به برپایی نماز، به یاد خدا افتادن است <أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذکْرِی>، برای آن است که انسان را از غفلتهای روزانه میرهاند و او را به یاد «ولینعمت» میاندازد و نام او را بر زبان و یاد او را بر دل، جاری میسازد. نمازگزار از خلق میرهد و به خالق میپیوندد.
تقسیم نمازهای واجب به پنج وقت در شبانهروز، برای آن است که فرصتهای بیشتر و نوبتهای پی در پی، برای این انس و ارتباط و آرامش، فراهم آید؛ مثل شناگری که مرتب خود را به لب استخر میرساند و رفع خستگی و کسب نیرو میکند و دوباره خود را به آب میزند؛ یا خلبانی که پیوسته در ارتباط با «برج مراقبت» است، تا گم نشود و به خطر نیفتد و بیراهه نرود و ربوده نشود و سقوط نکند.