به گفته نویسنده هدف از نوشتن کتاب هجده قدم مدیریتی و ذکر داستانهای عینی و واقعی گنجانده شده در آن، نشان دادن راه حل های گوناگون در شرایط گوناگون است. این کتاب نشان میدهد که با تفکر و خلاقیت و پشتکار به هر هدفی میتوان رسید، شاید سخت باشد، ولی امکان پذیر است. همیشه راه پیش روی شما، صاف و هموار نیست، خودتان دست بکار شوید و از مصالحِ سختی و مشکلات، با ماشین آلاتِ همت و تلاش، جادهی هموار موفقیت بسازید. (جادهای که بسترش سفت باشد و خوب کوبیده شود، هموار تر و دلپذیرتر است. در جادهسازیِ رسیدن به هدف، مشکلات و مسائل را خوب بکوبید).
با تشکیل یک گروه قوی و منسجم، پایه های یک سازمان قدرتمند را بسازید که به پشتوانهی قدرت و درایت نیروهایش، به سمت موفقیت حرکت می کند. خوب فکر کنید، خوب بگویید، خوب بشنوید و خوب عمل کنید. هجده قدم مدیریتی در دنیای بی انتهای مدیریت، موارد و مشکلاتی هست که اعضای مجموعه مدیریت و سازمان باید با همکاری و همفکری با یکدیگر، در جهت حل و برطرف کردن آن سعی و تلاش کنند. اعضای عادی سازمان، اگر مرتکب اشتباهی شوند، ایراد زیادی بر آنان وارد نیست و با میزان مشخصی از آموزش و توجیه و تغییر، برطرف میشود. اما برای یک مدیر یا مجموعه مدیریت، مواردی وجود دارد که اهمیت ندادن و رعایت نکردن بعضی قوانین ساده مدیریتی مربوط به آنها، جریمه های سنگینی به دنبال دارد و گاهی این جریمهها، آنقدر سخت و نفسگیر میتواند باشد که ستون و شیرازه هر سازمان و مدیریتی را بلرزاند و شاید هم سرنگون سازد.
...
بازدید کنندهای، هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی، از روان پزشک پرسید:
شما چطور میفهمید که یک بیمار روانی به بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخوری، یک فنجان و یک سطل جلوی بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که وان را خالی کند!!! بازدید کننده گفت: آهان! فهمیدم. آدم عادی باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است! روان پزشک گفت: نه! آدم عادی درپوش زیر آب وان را بر می دارد... شما می خواهید تختتان کنار پنجره باشد؟!!
نتیجه اول: برای انتخاب راه درست، عجله نکنید. برای نشان دادن درایت و مهارتتان به دیگران، هرگز عجله نکنید. اگر عاقل باشید، دیگران دیر یا زود این نکته را خواهند فهمید. با چشم عقل، گزینه درست را انتخاب کنید، شاید گزینه درست در بین موارد پیشنهادی نباشد، تا چشم سر آن را ببیند.
نتیجه دوم: هدف مهم است، نه استفاده از بهترین ابزار پیشنهادی. شاید ابزار پیشنهادی، به نحوی مانع از رسیدن بموقع ما به هدف شود، باید دنبال راه حل درست و حیاتی گشت. باید خوب ببینیم و خوب فکر کنیم و خوب انتخاب کنیم و خوب اجرا کنیم. یاد آن گفتار حکیمانه که میگوید: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک. یعنی فکری سالم و برداشتی صحیح، و گفتار خوب و ایجاد روابط درست و شایسته، حتما عملی نیک و نتیجه ای عالی حاصل می شود.