کتاب وهم حضور رباعیهایی عاشقانه از مجید نامدار است. در این اشعار با مضامین مختلفی روبهرو میشویم اما مضمون و درونمایه غالب و شاخص آنها، «عشق» است که در حالتهای گوناگونش در این رباعیها به ظهور رسیده است.
در این اشعار به «طبیعت» اشاره و از «تشبیه» استفاده شده است. حال و هوای حاکم بر این چهارپارهها، انگار بیان حدیث نَفْس، توصیف حالات درونی و شخصی و نیز انتقاد ملایم اجتماعی از اوضاع نابسامان عرصهٔ عاشقی دارد.
گفتی که به تو رحم ندارم عشقم
در خاطر تو، سهم ندارم عشقم
گفتی که قدیم ها عزیزم بودی
من سابقه ی وهم ندارم عشقم