امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
25,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب بدهی روزگار

کتاب بدهی روزگار به قلم معصومه اکبری اعمی؛ داستان پرفرازونشیب دختری به نام زیباست که می‌آموزد در تلاطم اتفاقات زندگی‌اش چگونه خود را نجات دهد و در راه عشق سربلند بیرون آید.

بدهی روزگار، تکه‌هایی از پیچ و تاب زندگی زیباست.  در کشاکش هستی پر فراز و نشیب، زیبا آموخته است تنها به بی‌پیرایگی‌ها و لبخندهای ساده‌ٔ سرنوشت بیندیشد و در دل، آرزوی تقدیری شیرین و بدیهی را بپروراند.

بخشی از متن کتاب بدهی روزگار

در خانه را که باز کردم عطر خوش برنج ایرانی و مرغ سرخ شده به سبک مادرم مستم کرد. احساس کردم پاهایم دیگر نای راه رفتن ندارد. به شدت احساس گرسنگی می‌کردم و دلم می‌خواست به سرعت غذای خوشمزه مادرم را بخورم. بی معطلی وارد شدم و مادرم را صدا زدم.

«مامان!کجایی؟ چه بویی راه انداختی. دارم از گرسنگی غش می‌کنم» صدایی نیامد. داخل آشپزخانه شدم؛ اجاق روشن بود و غذا درحال پختن بوده ولی اثری از مادرم نبود. تعجب کردم. دوباره صدا زدم: «مامان,مامان, خونه نیستی؟ همه جای خونه را گشتم اما مثل اینکه کسی در خانه نبود. با خود گفتم: «شاید رفته خونه همسایه ها پس حتما زود برمی گرده».

بعداز اینکه لباس هایم را درآورم. به سمت دستشویی رفتم و دست و صورتم را شستم. وقتی به آینه نگاه کردم.دیگر اثری از آن صورت ورم کرده نبود. ناخودآگاه لبخندی زدم و گفتم: آها این درسته همیشه باید صورت آدم این شکلی باشه. اصلا چه معنی‌ ای میده که صبحها صورت آدم مثل بادکنک بشه؟

صفحات کتاب :
271
کنگره :
‫‭PIR8334
دیویی :
‫‬‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
8834523
شابک :
978-622-2927-13-4
سال نشر :
1401

کتاب های مشابه بدهی روزگار