کتاب سندباد اثر جنت هاردی گلد با ترجمه مائده اسدی توسط انتشارات شیرین بیان منتشر شده است.
کتاب سندباد داستانی است درباره سفر سندباد به کشورها و شهرهای مختلف و ماجراهای عجیب و هیجان انگیزی که برای او اتفاق می افتد.
داستان ما از جایی در بغداد قدیم شروع می شود. جاییکه پیرمرد ثروتمند بیماری در تختش خوابیده بود و با پسرش سندباد، حرف میزد. او گفت: «من به زودی از این دنیا میروم و همهی اموال من از این پس برای تو خواهد بود ولی پسرم باید در خرج کردن آن دقت کنی. »
سندباد با ناراحتی گفت: «پدر، تنهایم نگذار... » پدر سندباد فوت کرد و او مدتی طولانی از این موضوع ناراحت بود ولی یک روز با خودش فکر کرد: «من خیلی خوشبختم! مقدار زیادی پول، وسایل گرانقیمت و یک خانهی بزرگ به دست آوردم.»
او با پولی که پدرش برای او به ارث گذاشته بود، لباس های جدید و غذاهای گران خرید. هرشب دوستانش به خانهی او میآمدند، شام مفصل میخوردند و تمام شب، خو شگذرانی میکردند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالیه !!ولی وقت نیست کامل بخوانم!!!!😟😟😟...