کتاب ابله نمایشنامه ای اثر لری شو است که توسط مهتاب صفدری ترجمه شده است. لری شو، بازیگر و نمایشنامهنویس امریکایی در سال 1946 میلادی در نیواورلیان متولد شد. مدرک کارشناسی هنری خود را از دانشگاه ایلینوی ویسلین گرفت و در فاصله سالهای 1968 تا 1972 میلادی در ارتش امریکا خدمت کرد.
پس از آن فعالیت حرفهای خود را در مقام نویسنده و بازیگر در واشینگتن و اتلانتا آغاز کرد. او هم در تئاتر و هم در سینما به ایفای نقش پرداخت. فیلم «آزادی شیرین» از جمله آثاری است که شو در آن بازی کرد. منتقدان تئاتر پیشبینی کردهبودند که آیندهای درخشان در انتظار این نویسنده بااستعداد است اما شوربختانه عمر موفقیت هنری او بسیار کوتاه بود. شو در سال 1985 میلادی در سن 39 سالگی در اثر سانحه هوایی درگذشت.
از میان آثار دراماتیک وی، دو نمایشنامه «ابله» و «بیگانه» از محبوبیت گستردهای برخودارد شدند. «ابله» در سال 1981 میلادی برای نخستین بار در لندن به روی صحنه رفت و سپس در سال 1987 میلادی در برادوی اجرا شد. این اثرِ محبوب پس از سالها همچنان در نقاط مختلف دنیا به روی صحنه میرود و با استقبالی کمنظیر روبرو میشود. عنوان اصلی این نمایشنامه «The Nerd» است. واژه Nerd در زبان فارسی معادل دقیقی ندارد. درواقع بیشتر کلمهای است توصیفی و حتی در زبان انگلیسی نیز در واژهنامههای گوناگون معناهای متفاوتی برای آن آمده است.
در زبان امروزی ممکن است به کسی گفته شود که تنها به کامپیوتر و تکنولوژی و از این دست علاقهمند است. اما در معنای عامتر، کسی است که رفتاری ناشیانه دارد و معمولا از مهارتهای اجتماعی بالایی برخوردار نیست. همچنین ممکن است فردی ملالآور، ابله، بیدستوپا، ناآزموده و یاحتی منزوی و وسواسی باشد. باتوجه به رویدادهای نمایشنامه عنوان «ابله» برای این متن درنظر گرفته شد.
شو در این اثر با هوشمندی موقعیتهای کمدی شگفتانگیزی طراحی کرده و از طنز کلامی مثالزدنی بهره گرفته است. شوخیهای او ضرباهنگی سریع و خوشایند پدید میآورند و دیالوگها نه تنها مخاطب را مدام به خنده وامیدارند بلکه روابط میان شخصیتها را نیز به خوبی نشان می دهند. «ابله» نمونهای ممتاز از اثری کمدی است اما روایت در لایههای زیرین خود فراتر از صِرفِ سرگرمساختن مخاطب است. لری شو از فرصتها و اولویتهای زندگی، افسوس و حسرت، آینده و امید، دوستی و عشق و نیازهای انسانها سخن می گوید.
ویلم: یادمه گفته بودی تو کارخونه یه چیز جالب درست میکنین... چی بود؟
ریک: گچ
ویلم [سعی میکند چیز جالبی از این کشف به دست آورد] اِاِاِ؟! گچ؟
ریک: آره [شانه هایش را بالا میاندازد] گچ درست میکنیم
ویلم: آهان... آهان... چیز دیگهای هم میسازین؟ یا فقط...؟
ریک: نه فقط گچ
ویلم: فقط گچ. آهان. خب کار تو اونجا چیه؟
ریک: ناظرم
ویلم: اِ؟ خب کار ناظر چه جوریه؟
ریک [شانهاش را بالا میاندازد] بشینه اونجا، گچها رو نگاه کنه.