در دو دههی گذشته سرمایهی اجتماعی به عنوان یک ابزار مهم در زمینهی توسعه و پیشرفت وارد کشور شد. در تمام این سالها سرمایهی اجتماعی به عنوان یک ابزار ضروری و مفهومی مثبت مورد بحث بوده است. اما آیا سرمایهی اجتماعی میتواند برای جامعه آسیبزا هم باشد؟
ادعای کتاب سرمایه اجتماعی و عدالت، اثر محسن ردادی؛ این است که سرمایهی اجتماعی ممکن است با عدالت در تعارض قرار بگیرد و بنابراین به جامعه آسیب بزند. این کتاب تلاش میکند علاوه بر نشان دادن نقاط تعارض سرمایهی اجتماعی با عدالت، راهکارهایی پیشنهاد نماید که این تعارض را تا حدممکن کاهش دهد.
فصل یک: عدالت و سرمایهی اجتماعی به هم میرسند؟
سرمایهی اجتماعی یکی از مؤلفههای مهم توسعه و پیشرفت است؛ از طرفی ابزار توسعه و پیشرفت است و از سوی دیگر شاخصهی توسعه به شمار میرود؛ به گونهای که توسعهی پایدار مستلزم برخوردار بودن از سرمایهی اجتماعی مناسب است. کشورهایی که به توسعه دست پیدا کردهاند بدون برخورداری از سرمایهی اجتماعی، این فرآیند را آغاز و به انجام نرساندهاند - هر چند نسبت به مفهوم سرمایهی اجتماعی در آن زمان ناآگاه بودهاند. کشوری که برای توسعه گام بر میدارد مجبور است منابع خود را بسیج کند، انسجام رأی و ارتباط بسیار خوبی بین نخبگان وجود داشته باشد، مردم با کارگزاران توسعه همراهی داشته باشند، سختیهایی که مسیر توسعه دارد مردم را ناامید و دلسرد نکند و در یک کلام جامعه از «سرمایهی اجتماعی» کافی برخوردار باشد.
سرمایهی اجتماعی برای هر نوع برنامهی پیشرفت در هر کجای دنیا اهمیت دارد و تجربه نشان داده که بدون وجود اندوختهی سرمایهی اجتماعی هیچ برنامهی توسعهای به نتیجه نخواهد رسید. از طرف دیگر چون جمهوری اسلامی یک نظام «عدالتمحور» است، خواهان اجرای الگویی «عدالتپایه» از توسعه است که نام آن را «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» نهاده است.. .