کتاب پیامبر و دیوانه (منتخب اول) صوتی

معرفی کتاب پیامبر و دیوانه (منتخب اول)

کتاب پیامبر و دیوانه اثر جبران خلیل جبران با 63 گفتار توسط ناشران و مترجمان مختلف در ایران ترجمه و به چاپ رسیده است.
جبران خلیل جبران در سن 12 سالگی با خانواده اش از لبنان به آمریکا سفر کرد. او نویسنده گمنامی بود که بعدها به خاطر نوشتن چند اثر در زمینه شعر و عرفان که به زبان انگلیسی و عربی بود، به شهرت جهانی رسید.

 جبران نویسنده و هنرمند تاثیر گذار معاصر عرب که از پیشگامان ادبیات نوین عربی است. جبران خلیل جبران بیش از 15 اثر به زبان عربی و انگلیسی نوشته است. مهمترین اثر او پیامبر که چند سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرد و سرانجام در سال 1923 میلادی به چاپ رسید. با انتشار این کتاب، به شهرت جهانی رسید. کتاب های او از جمله پیامبر و دیوانه جزو آثار برتر ادبی محسوب شد و به بیشتر زبان های دنیا بارها ترجمه گردید و جزو پرفروشترین کتابها در جهان قرار گرفت که ده ها میلیون نسخه از کتاب هایش به فروش رسیده است.

کتاب صوتی پیامبر و دیوانه که توسط انتشارات بوستان مهر تدوین و آماده سازی شده است، منتخبی از دو کتاب پیامبر و دیوانه است و از 63  گفتار کتاب تنها 17 گفتار آن عرضه می گردد. البته بعضی از گفتارها مانند: " آمدن کشتی؛ بدرود؛ جرم و جزا " که به طور خلاصه شده ارایه می شود.

گوینده با نام مستعار (پروین) با صدای جذاب و دلنشین خود جذابیتی خاص به این اثر بخشیده است. لازم به ذکر است که آهنگ ها با انتخاب دقیق و با صرف وقت بسیار، متناسب با هر گفتار تدوین شده است.

گزیده کتاب پیامبر و دیوانه (منتخب اول)

(شب و دیوانه)

من هم مانند تواَم، ای شب، تاریک و برهنه؛ بر جاده فروزانی که بر فراز رویاهای من است راه می روم و هرگاه پایم به زمین می خورد، یک درخت بلوط تناور پدید می آید.

نه تو مانند من نیستی، ای دیوانه، زیرا تو هنوز به پشت سر نگاه میکنی تا ببینی که جای پایت بر روی ریگ به چه بزرگی است.

من مانند تواَم، ای شب، خاموش و عمیق و در دل تنهایی من الاهه ایست در بستر زایمان و در وجود آن که زاییده می شود آسمان به زمین می رسد.

نه تو مانند من نیستی، ای دیوانه، زیرا که تو هنوز در برابر درد می لرزی و از صدای سرود مَغاک به وحشت می افتی.

من مانند تواَم ای شب، وحشی و وحشتناک، زیرا گوش های من پر است از فریاد ملت های مُسَخَر و آه زمین های فراموش شده.

نه تو مانند من نیستی، ای دیوانه، زیرا که تو هنوز آن خویشتن حقیرت را به رفاقت می گیری، و با آن خویشتن غول آسایت رفیق نمی شوی.

من مانند تواَم ای شب، بیرحم و هولناک، زیرا که آغوشم از سوختن کشتی ها در دریا روشن می شود و از لب هایم خون جنگیان به خون غلتیده می چکد.