کتاب دشمن یک چشم به قلم سیدمهدی موسوی داستانی جذاب، خواندنی و پُر از اتفاقات جورواجور برای نوجوانان از مقاومت کشور یمن است.
ماجراهای این کتاب در کشور افسانهخیز یَمن اتفاق میافتد و در آن، سرنوشت پرندهها و آدمها به شکل عجیب و غریبی به هم گره میخورد. در این رُمان کودکانه، سنگ سرخ اسرارآمیزی دراختیار پرنده قهرمان است که میتواند به وسیله آن با آدمها سخن بگوید، اما دشمن یک چشم همیشه در کمین این سنگ سرخ است.
وقتی تیزپر رفت دنبال ناهار، توی راه کبوتر پرنقره ای را دید. خیلی خوشحال شد. روی شاخهای نشستند و با هم احوالپرسی کردند. تیزپر پرسید: «کجایی دوست قدیمی؟ دلم برایت تنگ شده بود.» پرنقرهای با اشتیاق جواب داد: «من هم دلم برایت تنگ شده بود. راستی! حال عموهدهد بهتر شده؟» - بله. اگر دوست داشته باشی، میتوانی با من بیایی و او را ببینی. خوشحال میشود.