کتاب نذیر هور، روایت زندگی بزرگ مردی ساده زیست، عضو شورای عالی سپاه پاسداران و از موسسین اطلاعات سپاه است. شهید کاظمی در سال 1336 در گرمسار به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و گرگان سرزمین حاصل خیزتری برای امرار معاش آن ها بود و از همین رو سید کاظم در گرگان دوران زندگیاش را سپری کرد.
سید کاظم در شکل گیری سازمان اطلاعاتی کشور، نقش مهمی داشت. در آن دوران که گروهکها به شکل جدی فعالیتهای ضد انقلابی را دنبال میکردند، وظیفه گروهک یابی و برنامه ریزی برای کشف موقعیت افراد گروهک و تصمیمگیری برای دستگیری آن ها و مدیریت کارها بر عهده سید کاظم بود و به حق هر تصمیم او با موفقیت توأم بود. دوستانش نذیر صدایش میکردند و هورالعظم مقتل او شد و به خیل شهیدان پیوست. کتاب نذیر هور را شمسی خسروی به رشته تحریر در آورده است و انجمن پیشکسوتان سپاس آن را به چاپ رسانده است.
این کتاب هفت بخش دارد که در بخش اول کتاب بیوگرافی شهید کاظمی است از آن روزی که تولد یافت تا سفر به آمریکا برای تحصیلش و شکل گیری سازمان اطلاعاتی کشور و ...
بخش دوم کتاب نذیر هور، شهید سید کاظم کاظمی به روایت خانواده نوشته شده و در بخش سوم هم سید کاظم به روایت یاران آورده شده است. بخش های بعدی هم از دست نوشته، نامه های ارسالی و وصیت نامه شهید سید کاظم کاظمی است.
برادر دومم محمد آقا، جبهه بود و همسرش تازه فارغ شده بود. کاظم روزها می آمد، من را می برد که به زن بردارم و نوزادش سر بزنیم. شب هفدهم مرداد 1364، پانزده روزی به شهادت کاظم مانده بود. خواب دیدم تو یک بیابانی هستم، یک جایی مثل برج مکعب که هیچ پنجرهای ندارد و همة دیوارهای آن سیمانی است. از دور می دیدم که چیزی مثل یک خط مشکی از برج بالا می رود.
من بدون اینکه خودم بخواهم، دنبال این صف کشیده شدم و دیدم تو آن خط مشکی، پر از آدم است که از برج به شکل غیر ارادی بالا میروند. من هم بی آنکه بخواهم، بالا می رفتم. نزدیک آخر برج که رسیدم، کاظم را دیدم. خوشحال شدم. نزدیک پشت بام، شمشیر معلقی را در آسمان دیدم که می چرخید و سر آدم ها را قطع می کرد.
- ای وای الان سر کاظم هم قطع می شود. می ترسیدم سر من و کاظم هم قطع شود. شمشیر به نزدیک سر کاظم که رسید، از آن عبور کرد، و دوباره به بعدی که رسید، سرش بریده شد. از شدت وحشت از خواب پریدم. نشستم تو رخت خواب.