نظر شما چیست؟

معرفی کتاب بی نشانی نشان توست

کتاب بی نشانی نشان توست به قلم زهرا یزدان پناه روایتی شیوا از زندگی گمنامی مقتدر به نام شهید درویش شریفی است. روایتی داستان گونه که فراز و نشیب‌های زندگی او را به خوبی برای خواننده به توصیف و تصویر کشیده است.

داستان مشقت ها و فراق جانسوز شهیددرویش شریفی در طول 8 سال دفاع مقدس و ماموریت های بعد از جنگ در خدمت به نظام اسلامی نسبت به خانواده اش با نثری سلیس و عاطفی به نگارش در آمده است. شهید شریفی روحیه ای همیشه مقاوم و استوار در برابر مشکلات و بحران ها داشت و همواره هدف غایی زندگی پربارش را شهادت می دانست.

این شهید صبور یکی از موسسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لامرد استان فارس بودند که پس از سال‌ها عملیات و فعالیت در حوزه اطلاعات و امنیت در سپاه و جانبازی، در حالی که همراه همسرش به سنت هر ساله برای خرید وسایل نذری روز عباس در 8 محرم سال 1388 رفته بود. از پشت سر مورد حمله یک فرد ناشناس قرار گرفت و پس از چند روز در 11 محرم همان سال به جمع شهدا پیوست.

گزیده کتاب بی نشانی نشان توست

با لنج می‌روی. همراه یکی دو نفر دیگر که آن ها هم می خواهند به کویت بروند برای کار. آن ها هم مدارک قانونی ندارند. مثل تو که با آن سن و سال هیچ جوازی برای رفتن به آن سوی خلیج نداری. با صاحب لنج صحبت می کنید. قبول می کند که شما را همراه خودش ببرد. مخفیانه. آن هم در برابر پولی که از هر کدامتان می گیرد. قبول می کنید. یعنی ناچارید که قبول کنید. مجبور می شوید هر کدامتان داخل جعبه ای چوبی مخفی بمانید.

تا شب. گرسنه و تشنه. روی جعبه ها فقط چند روزنه کوچک است. برای نفس کشیدن. روی جعبه هم علوفه می ریزند و حیوان بار می زنند. گوسفند زنده. تا دور از چشم مأموران باشید و هنگام بازرسی لنج گیرشان نیفتید. بوی پهن گوسفندان آزارتان می دهد و گاهی هم سر و صورتتان خیس. مأموران وارد لنج می شوند. از سر و صدایشان متوجه می شوید. همه جا را می گردند. به جعبه ها میرسند. گوسفندها را پایین می کشند. می خواهند در جعبه‌ها را باز کنند. نمی توانند. با میخ پرس شده است.

میله ای آهنی برمی دارند و از روزنه‌های روی جعبه، آن را داخل جعبه فرو می کنند. هر بار که میله آهنی فرود می آید، خودت را کنار می کشی که مبادا به سر و صورتت بخورد. تا مانعی شود که توجه مأموران را به خود جلب کند. مأموران به نتیجه دلخواه نمی رسند. بازرسی جعبه ها را رها می کنند. یکی از آن ها موقع رفتن لگدی به جعبه می زند. نفس راحتی می کشی. بقیه هم همینطور.
صفحات کتاب :
113
کنگره :
‫‬‭PIR8323 ‭ /ز4133‫‬‭ب9 1392
دیویی :
‫‬‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
3005852
شابک :
978-600-93507-1-1
سال نشر :
1392

کتاب های مشابه بی نشانی نشان توست