کتاب تحویل یک رمان ایرانی است که نوشته امیر هدایتی میباشد و در نشر صاد به چاپ رسیده است. رمان حکایت زندگی در شرایط سخت اقتصادی است، مخصوصاً برای مستاجرها که روز به روز زندگیشان سختتر میشود و تلاش برای زندگی در اوضاعی که برای حداقلهای زندگی باید هفتخوان رستم را پشت سر گذاشت.
تحویل روایت خانوادهایست که باید به زودی خانهشان را خالی کنند و جایی برای رفتن ندارند. با افزایش سرسامآور کرایهخانهها و نداشتن پول پیش، پیدا کردن خانه جدید برایشان بسیار سخت و نزدیک به غیرممکن است، اما درتمام شرایط خانواده همدلی خود را حفظ میکنند.
از وقتی اومدیم پرند بابام بیشتر از همیشه پیشمون میمونه، همهی شبا برامون قصه میگه .من عاشق قصههای موش دمکوتاهم، اما هلیا از قصههای بچهشاه خوشش میاد. پرند جای مهربونیه، اما اون شب که مامانم مریض شده بود و همش میگفت دارم میمیرم، همهچیز بدجنس شده بود. تو بیمارستان بابام هی میرفت، بعدن میاومد. من و هلیا از ترس همدیگهرو بغل کرده بودیم. اما بعدن که هلیا خوابش برد، همهجا ترسناکتر شده بود.
اما بعد از اون شب مهربونیای بابام بیشتر شد. مامانم تلویزیون رو برامون درست کرد. انقد خوبه که هرجای فیلم رو دوس داشتم، دوباره میاومد. هر فیلمی هم که دوس داشتم، نشون میداد. بابام ماشینمون رو از دست دزدا نجات داده آورده خونهمون، به نظر من بابام قهرمانه، اما بابام میگه سردار سلیمانی قهرمانه.
گاهی شبا بابا میگه اگه قصه میخوای اول باید خودت یه دونه قصه برام بسازی. میگه حالا که تو داری میری مدرسه، باید یاد بگیری قصههای خودت رو بنویسی.