کتاب برای همیشه فراموشش کن، آمیختهای از داستان خیالی و واقعیات زندگی است. این داستان زندگی دختری ساده و جوان است که در نهایت صداقت و دلدادگی عاشق میشود. نویسنده در این اثر کوشیده تا به نحوی ساده و مختصر بیان کند که هر شخصی لیاقت عشق را ندارد.
دلارام، دختر دانشجویی که دل در گروی عشق پسردایی خود، امیر دارد هر کاری را برای رسیدن به او انجام میدهد و به نصیحت اطرافیان در این خصوص بی توجه است. پدر دلارام اصرار دارد که او با نیما، پسر دوستش ازدواج کند و ... کتاب برای همیشه فراموشش کن اثر مهسا نصیری توسط انتشارات آپامهر منتشر شده است.
چشمام رو باز کردم، سرم کمی بهتر شده بود اما هنوز کمی احساس درد میکردم. از تخت بلند شدم به ساعت نگاه کردم، هنوز کمی به ساعت هفت شب مونده بود. آبی به دست و صورتم زدم و سعی کردم کمی متعادل باشم تا امشب رو کنار خونوادهام به خوبی بگذرونم و به امیر فکر نکنم. جلوی آینه رفتم تا موهام رو شونه کنم از دیدن چهرهی خودم در آینه تعجب کردم. صورتم خیلی لاغر شده بود، زیر چشمام گود افتاده بود خود را اسیر عشقی کرده بودم که جرأت فراموش کردنش رو نداشتم، مانند کسانی شده بودم که میخواهند بی صدا فریاد بزنند اما غافل از این هستند که این امکان ندارد. نمیدونستم آیا در دریای عاشقی در انتها به ساحل میرسم یا اسیر طوفان میشم.
حاضر بودم از امیر خواهش کنم که در کنارم بمونه اما وقتی او رو میدیدم زبونم بسته میشد. چطور میتونستم به او بگم که با اومدن اسمش تمام تنم به لرزه میافته؟ باز هم از سئوالهای بیجواب خسته شدم و افکارم رو رها کردم. لباسم رو عوض کردم .و دستی به صورتم کشیدم و به سالن ر فتم.