کتاب اعظم المصائب (جلد دوم) اثر علی قربانی سفیدان توسط انتشارات میراث ماندگار منتشر شده است.
چون لشکر نام علی اکبر را شنیدند و تعریف وی را هم از السنه و افواه شنیده بودند بعضی خود را به کنار کشیدند و برخی جرأت رفتن به میدان نکردند و جمعی نیز حیفشان می آمد که شمشیر به روی همچون جوانی بکشند. چنانچه شیخ مفید رحمه الله علیه در ارشاد می فرماید: و اهل الکوفه یتقون قتله.
یعنی اهل کوفه اجتناب و پرهیز میکردند از این که شمشیر بکشند و علیاکبر حسین را بکشند اما آن فرزند زاده حیدر کرار اسدالله الغالب کالنجم الثاقب و الکوکب الطارق. حمله بر ایشان نمود و نیز مانند جد پدر جنگ نمایان کرد، یصول علیهم حمله اللّیث الغضوب و یکشفهم عن الیمین و الشمال و الجنوب.
در کتاب کنزالمواهب مسطور است که حضرت علی اکبر در هنگام مقاتله نقاب به صورت انداخته بود یک نفر از سپاهیان عمر سعد به نام سعد یحیی گفت: من تماشای رزم آن جوان می کردم دیدم نقابی به صورت انداخته و عمامه سحاب بر سر پیچیده و تحت الحنک به گردن بسته آتش سوزانی بر کف گرفته و بر باد پای بادیه پیمایی نشسته در میان معرکه می تازد و مرد و مرکب به خاک می اندازد و الحذر الحذر به گردون می رسد از نبرد او بانگ امان و الامان گوش فلک کر آورد العجل العجل زتیغش به قتال دشمنان.
قابض روح در آن مرحله مضطر آورد گاهی که از پیش رو می گذشت باد گوشه نقاب آن جوان را به کنار میزد، میدیدیم نور صورتش چشم مرا خیره میکرد دلم میخواست تمام صورتش را ببینم تا آن که دیدم ملعونی بیرحم از کمین آن جوان تاخت و گرزی از آهن گران بر فرق همایون آن جوان نواخت که عمامه از سرش افتاد مغز سرش پریشان شد خون از سر و صورت آن جوان جاری شد شمشیر از دستش و سپر از دست دیگرش افتاد، دست انداخت به گردن اسب.