داستان کتاب بیگانه درباره مردی به نام مورسو است. مردی بیتفاوت به زندگی که هیچ چیز او را متاثر نمیکند. مردی که هیچ موضوعی در زندگی برایش اهمیتی ندارد. مرگ عزیزان یا عشق و نه هیچ چیز دیگری قادر به برانگیختن عواطف او نیست . انسانی که به غایت زندگی را پوچ می بیند و تلاشی هم برای یافتن معنای زندگی نکرده و یا در این مورد تلاشش به جایی نرسیده است.
مورسو با این که شخصیت اول داستان است اما یک قهرمان نیست، ضد قهرمان هم نیست و فقط زندگی خود را روایت می کند. زندگی مورسو بدون هیچ جاه طلبی و میلی به پیشرفت یا کمترین علاقه ای به داشتن ارتباطی عاطفی با دیگران تنها به کار کردن در اداره و سیگار کشیدن و خورد و خواب و نوشیدن و گاهی روابطی سطحی با زنان خلاصه میشود. گویی مورسو موجودی است که برای انجام این امور برنامه ریزی شده و نیازی به احساسات انسانی ندارد و قواعد و هنجار های اجتماعی مانند هم دردی با دیگران یا عزاداری برای عزیزان و … برای او مسئلهای ناشناخته است.
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو با ترجمه جلال آل احمد توسط انتشارات آپامهر منتشر شده است. کامو با هنرمندی تمام تصویری از زندگی با دیدگاهی پوچ گرایانه به مخاطب نشان می دهد و در نهایت این مخاطب است که تصمیم میگیرد چه برداشتی از داستان داشته باشد. با مورسو هم صدا شود و از پوچی زندگی گلایه کند یا برعکس معتقد شود که زندگی غیر از آن چیزی است که مورسو نشان میدهد و اثر بیگانه را انگیزه ای برای یافتن معنای زندگی بداند.
آلبر کامو، از پدری آلزاسی تبار و مادری با تبار اسپانیایی در سال 1913 در زیر آفتاب سوزان الجزیره متولد شد. پدرش، در جنگ جهانی اول، وقتی که آلبر یک سال بود، کشته شد. مادرش که زنی کر و لال و بی سواد بود او را با پولی که از رختشویی و نظافت خانه ها به دست می آورد بزرگ کرد.
در سال 1934 به حزب کمونیست پیوست و این عضویت تا شروع جنگ جهانی دوم ادامه داشت. اولین فعالیتهای فرهنگی کامو با روزنامه نگاری و تشکیل گروه تئاتر شروع شد. در این مدت نمایش نامههای متعددی را روی صحنه برد از اجرای تراژدیهای یونانی گرفته تا اقتباس از آثار آندره ژید و آندرو مالرو. از 1935 تصمیم گرفت که نویسنده شود در همان دوران دو کتاب کوچک از او در الجزایر منتشر شد: «پشت و رو» و «عیش».
در سال 1938 مقامات الجزایری روزنامهی او را به اتهام هواداری از صلح و طرفداری از اعراب تعطیل کردند و از او خواستند که الجزایر را ترک کند. در دوران اشغال فرانسه به «نهضت مقاومت» پیوست و از مشهورترین روزنامه نگاران آن دوره شد. انتشار «بیگانه» و «افسانه سیزیف» در سال 1942 یک شبه او را به شهرت رساند. در سال 1957، در چهل و چهار سالگی برنده جایزه نوبل شد. او جوانترین نویسندهای بود که این جایزه را دریافت کرد. آلبر کامو در سال 1960 در سانحهای هنگام رانندگی جان سپرد. کامو سالها دوست و همکار ژان پل سارتر بود. آنها در نهضت مقاومت فرانسه با یکدیگر همکاری می کردند. انتشار «عصیانگر» موجب جدال قلمی بین این دو نویسنده شد. کامو سرکوبگری و جنایتهای رژیم شوروی را محکوم می کرد. اما سارتر اعمال زور را در راه رسیدن به عدالت ضروری میدانست. بیتردید کامو یکی از برترین نویسندگان و روشنفکر فرانسه در قرن بیستم است. او حتی توانست شهرتی فراتر از سارتر پیدا کند. آثار او هم اکنون نیز پر خواننده اند و به زبان های بسیاری ترجمه شده اند. گزیدهی آثار کامو به فارسی عبارتند از: بیگانه، طاعون، اسطوره سیزیف، یادداشتها، عصیانگر.
امروز در اداره خیلی کار کردم. رئیس مهربان شده بود. از من پرسید آیا زیاد خسته نشدهام؟ و نیز میخواست سن مادرم را بداند. برای اینکه اشتباهی نکرده باشم، گفتم: «شست سالی داشت» و نفهمیدم چرا حالت تسکین یافتهای به خود گرفت و این مطلب را کار تمام شدهای تلقی کرد.
یک دسته بارنامه روی میز انباشته بود که بایستی به همه آن ها رسیدگی کنم. پیش از اینکه اداره را برای رفتن به ناهار ترک کنم، دست هایم را شستم. هنگام ظهر، این کار را بسیار دوست دارم اما غروب، کمتر، از آن لذت میبرم، زیرا حولهای که باید به کار ببرم کاملاً مرطوبست: چون همه روز به کار برده شده است. این مطلب را روزی به رئیس تذکر دادم، جوابم داد که این موضوع قابل تأسف است، ولی در عین حال مطلب بیاهمیتی است. کمی دیرتر از معمول، نیم بعداز ظهر، با «امانوئل» که در شعبه ارسال مراسلات کار می کند بیرون رفتیم، اداره رو به دریا باز میشود و ما لحظهای را به این گذراندیم که به کشتی های باری در بندر سوزان از آفتاب، نگاه کنیم. در این لحظه، کامیونی در میان همهمهای از سر و صدای موتور خود و زنجیرهایش رسید. «امانوئل» از من پرسید: «چطور است با آن برویم ؟» و من شروع به دویدن کردم.