کتاب پدرم نوشته محمدرضا کلهر در حد توان سعی کرده که به خواننده کمک شود تا عشق پاک را بشناسد و بعد از آن بتواند عشقش را آنقدر تعالی بدهد که به مرحله دوست داشتن برسد و در نهایت جام خودش را از سرچشمه عشق واقعی پر کند.
اما برای اینکه بدانیم عشق واقعی چه مشخصاتی دارد و هدف و مسیر زندگی را بر چه اساسی باید انتخاب کرد و مهمتر اینکه در بحران های زندگی چگونه باید تصمیم گرفت، خوانندگان عزیز را به مطالعه کتاب پدرم دعوت می کنیم.
مادر به سمت حیاط رفت. یک شاخه گل رز قرمز و یک شاخه گل محمدی را که رایحه دلنشینی داشت چید و به سمت آشپزخانه برگشت، هردو شاخه گل را داخل گلدان گذاشت. گلدان را بر روی میز قرار داد و سپس به سمت اتاق ریحانه رفت.
دوبار به درِ اتاق ضربه زد و با لحنی آرام و محبت آمیز گفت: ریحانه، دخترم، ریحانه جان، بیداری؟
و کمی مکث کرد و دوباره تکرارکرد: ریحانه جان بلند شو دخترم من از گرسنگی ضعف کردم تو که می دونی من تنهایی غذا خوردن بهم نمی چسبه.