کتاب تب ناتمام به قلم زهرا سادات حسینی مهرآبادی به نگارش درآمده و زندگی سرکار خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی که 17 سال عاشقانه و صبورانه فرزند جانبازش را پرستاری کرده است را روایت میکند. این کتاب توسط انتشارات حماسه یاران نیز منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
کتاب تب ناتمام روایتی از آدم هایی است که زندگی شان خاص بود و خودشان خاص تر؛ همان بازمانده های جنگ، که از زمین تا آسمان با بقیه فرق داشتند. نویسنده برای نوشتن این کتاب از 17 سالگی، 17 سال انتظار کشید و بالاخره این انظار سرآمد و قرعه نوشتن زندگی مادر شهید حسین دخانچی به نام او افتاد. حسینی مهرآبادی می گوید: یک سالِ تمام رفتم و برگشتم. هشتاد ساعت پای صحبت های مادر شهید نشستم، ریز و درشت سؤالاتم را پرسیدم و او با صبر و حوصله ای مثال زدنی پاسخم را داد و بعد از کلنجار و بالا و پایین ها و نوشتن و خط زدن های فراوان به کتاب پیش رو رسیدم؛ تب ناتمام
پویش کتابخوانی کتاب تب ناتمام توسط انتشارات حماسه یاران اکنون در حال برگزاری می باشد. از علاقه مندان به شرکت در مسابقات کتابخوانی دعوت به عمل می آید تا پس از خرید و مطالعه ی این کتاب به روشهای زیر در این مسابقه شرکت نمایند.
1- پس از مطالعه کتاب الکترونیک تب ناتمام و یا خواندن نسخه چاپی کتاب به سوالات مسابقه کتابخوانی تب ناتمام پاسخ دهید.
2- ارسال سریال قرعه کشی درج شده در برگه الصاق شده به کتاب چاپی همراه با کد ملی به شکل ذیل:
کد ملی * سریال قرعه کشی
علاوه بر لذت خواندن این کتاب با شرکت در مسابقه این جوایز به قید قرعه به مخاطبان تقدیم خواهد شد:
تبلت، ساعت مچی، ایرپاد، هدفون و جوایز نقدی
به همراه 10 هدیه ویژه از طرف مادر شهید دخانچی
یک بار بچه ها توی طبقه دوم یک سوئیت پیدا کردند. اصرار پشت اصرار که: «بریم ببینیم کی اونجاست.» هرچه کردیم، حریف بچه ها نشدیم. پشت در ایستادیم و بعد از چند تقه ای که زدیم، منتظر ماندیم تا یکی بیاید و در را باز کند. درست وقتی همه ناامید شده بودیم و قصد برگشت داشتیم، یکهو هُرم گرما زد توی صورتمان. مقابلمان مرد میان سالی ایستاده بود؛ لاغر و شب کلاه به سر، با پاهایی بیش از حد و اندازه ورم کرده. بچه ها در آبروریزی کم نگذاشتند و انگار چیز ترسناکی دیده باشند، پریدند و بغل ما مادرها را چسبیدند. به مرد میان سال گفتیم که بچه ها کنجکاو شده بودند ببینند کسی اینجا هست یا نه و حالا که جوابشان را گرفته اند، دیگر سؤالی ندارند و اگر اجازه بدهید، مرخص شویم. مرد دستی به سر و روی بچه ها کشید و انگار از تنهایی حوصله اش سر رفته باشد، خواست چند دقیقه ای برویم پیشش. تا او تعارف کند برویم داخل و تا ما تشکر کنیم که مزاحم نمی شویم و سر بچرخانیم و راهِ آمده را برگردیم، بچه ها که با یک دست به سر کشیدن، از این رو به آن رو شده و ترسشان ریخته بود، از فرصت استفاده کردند و پریدند داخل.
نیم ساعتی که آنجا بودیم، شُرشُر عرق ریختیم و از فضای دم کرده ی اتاق سردرد گرفتیم. می گفت اوایل جنگ مجروح شده و حالا چند سالی است تنها زندگی می کند. از عوارض مجروحیتش این بود که به قول خودش هیچ وقت گرمش نمی شد. پنج شش تا جوراب می پوشید، سه چهار تا لباس روی هم، بخاری و شوفاژ اتاقش هم یک سره روشن، ولی باز می لرزید؛ آن قدر که دندان هایش به هم می خورد. قوری و سماور کنارش بود و پشت هم داغ داغ چای می خورد تا بدنش گرم شود، ولی فایده نداشت. بچه ها اسمش را گذاشته بودند «عمو گرمکی»؛ عمویی که فقط بهار و تابستان داخل محوطه دیده می شد و پاییز و زمستان فقط توی اتاق بود، می لرزید و جرئت بیرون آمدن نداشت.
انسان چیزهایی را که درباره شهیدان و جانبازان باقی مانده از جنگ می شنود را نمی تواند در مخیله اش جای دهد. باور آن همه درد و رنج برایش سخت است. گاهی ماجراهایی که شنیده می شود به قدری تکان دهنده می شوند که ساعت ها بلکه روزها برای هضم آن ها زمان و فرصت نیاز است و سؤالی که دائما در ذهن چرخ می خورد! این همه مظلومیت برای چه؟ این همه غربت برای چه؟ چرا تا امروز کسی از این دردها نگفته است؟ چرا تا امروز کسی از این دردها ننوشته است؟ مگر این ها همان فدائیان خمینی نیستند که رسالت قلم بر دوش ها، نوشتن از آن ها بوده است؟
کتاب تب ناتمام با تمام وجودش سعی کرده است زندگی یکی از این شهیدان جانباز را با تمام فراز و فرودهایش به تصویر کشد. زندگی شهید حسین دخانچی که در سال 1363 در عملیات بدر قطع نخاع شد و پس از تحمل 17 سال درد و رنج جانبازی در سال 1381 به شهادت رسید و مادر گران قدرش که با عشقی مثال زدنی تمام این 17 سال را از فرزندش پرستاری نمود.
نسخه چاپی کتاب تب ناتمام را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب سفرش داده و خریداری نمایید.
نسخه الکترونیک کتاب تب ناتمام را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب تب ناتمام در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | حماسه یاران |
نویسنده: | زهرا سادات حسینی مهرآبادی |
تعداد صفحه: | 304 |
موضوع: | خاطرات، شهدا |
قالب: | چاپی و الکترونیک |
نظر دیگران //= $contentName ?>
به همه توصیه میکنم این کتاب رو حتما بخوانند درس صبر و بزرگی و زندگی است....
عالی بود،صبوری مادر و سختی هایی که حاج حسین در ره عشق کشید وخم به ابرو نیاورد، زنی که برای خدمت به جانباز و رس...
عالی......
چه مادرهایی داشتیم ومن نمیدونستم...چقدر زحمت کشیدن چهرزمنده هایی داشتیم با جون ودل جنگیدن چه دخترهایی داش...
با غیرت و شجاعت و دلیری رفتهای برای کشور و دینت بجنگی حالا قطع نخاع افتادهای روی تخت آن هم از گردن برای خارا...
سلام و نور کتاب تب ناتمام رو خوندم همون اول بگم که من مثل سایر دو ستان نمیتونم یه جمله ی ادبی وزیبا در مورد او...
تب ناتمام از آن دست کتابهاییست که وقتی تمام می شود دلت میگیرد، دلت تنگ میشود. آنقدر با شخصیت ها زندگی کرده ای...
سلام. این حجم از فداکاری و صبوری مادر شهید و ایثار همسر شهید و صبر و تحمل خود شهید و اخلاق خوبشون خیلی برام عج...
خیلیی خوب بود عاشقانه هایی که کمتر جایی میشه دید...
سلام . این شهید بزرگوار و خانوادشون بالاخص مادر صبورشون مصداق بارز راضی به رضای خدا بودند....