کتاب غروری که کار دستمان داد مجموعه داستانی است آموزنده و خیال انگیز که نویسنده نوجوان آن وانیا مرادی با زبردستی مواردی آموزشی را برای کودکان و نوجوانان مطرح می نماید.
نوزده مرداد آدرینا که دختری لجباز و غرغروست تولدش است . او مارال و آنارو که دو تا خواهر هستند و یک کمی از فامیل هاش را برای تولدش به شهربازی دعوت کرد. پدر و مادر مارال و آنا نمیتوانستند بیایند، بنابراین تنها آمدند. آدرینا فقط نه ماه از مارال و آنا کوچکتر است.
ساعت 11 صبح آدرینا به همراه خانوادهاش آمدند دنبال مارال و آنا. در راه با فامیل هاشون قرار گذاشتند تا همه در یک مسیر بروند. بالاخره به شهر بازی رسیدند. مارال و آنا و آدرینا پیرهنهاشون یکی بود، همهشان پیراهنی قرمز پوشیده بودند که رویش عکس یک دختر بود.