کتاب کارتابل نوشته محمدرضا حدادپور توسط انتشارات حداد منتشر شده است. در کتاب کارتابل، به تشریح و بررسی یکی از روش های نفوذ در سیستم دفاعی و برنامهریزی نظامی پرداخته شده است و پرده از برخی شیوهها و شگردهای مورد استفاده آنان برداشته شده و از میزان اثرگذاری چنین افرادی در سطوح بالای اقتصادی دفاعی و نظامی سخن گفته شده است.
با گسترش صنایع و پیشرفت تولید و تبادل کالا، همکاریهای اقتصادی از مرز کشورها گذشته و شرکت های صنعتی و تجاری بین المللی به وجود آمدهاند. حضور هیئتهای تجاری و صنعتی در کشورهای بیگانه نیز امری عادی و معمولی شده است و مردم حضور افراد خارجی را با عناوین اقتصادی در کشورشان پذیرا شدهاند. این موضوع شبکههای جاسوسی را به این اندیشه رهنمون کرده است که از عناوین اقتصادی، جهت پوشش جاسوسی خود سود جویند.سازمانهای جاسوسی علاوه بر استفاده از هیئت های اقتصادی برای جمع آوری اطلاعات، ماموران خود را نیز با عناوین اقتصادی به کشورهای هدف گسیل می دارند.
حال تصور کنید وقتی عناصری با عقبه های فکری خطرناک و عقده های عمیق از انقلاب اسلامی، در دراز مدت در گلوگاه های صنعتی و مشاغل حساس نظامی و دفاعی قرار گیرند به مراتب از عوامل بیگانه خطرناکترند و می توانند ضربات سهمگینی به حال و آینده انقلاب وارد کنند. به علاوه این که آن افراد خطرناک با گرفتار کردن برخی از شخصیت ها و چهره های شناخته شده در چنبره حلقه های جاسوسی و سوء استفاده از تجارب و سوابق و اعتماد آنان، زمینه اتفاقات عجیبو خطرناکی را رقم می زنند. بنابراین تمام افراد و نخبگان به نوعی در خطر گرفتارشدن در چنبره چنین سازمانهایی هستند. از این رو شاید قضاوت در مورد اتهام یک فرد، تنها با اتکاء به سوابق فردی، امری معقول نباشد و باید با تامل بیشتری با چنین پرونده هایی برخورد شود.
در این اوراق، به تشریح و بررسی یکی از روش های نفوذ در سیستم دفاعی و برنامه ریزی نظامی پرداخته شده است و پرده از برخی شیوه ها و شگردهای مورد استفاده آنان بر می داریم و از میزان اثرگذاری چنین افرادی در سطوح بالای اقتصادی، دفاعی و نظامی سخن خواهیم گفت.
امید است مطالعه این اثر به رشد و بالندگی اذهان و افکار نسل جدید در جهت افزایش ضریب هوشی امنیتی آنان کمک کرده و گوشه ای از زحمات جان برکفان عرصه امنیت و اقتدار ایران اسلامی را بازگو نماید.
خدا را شکر هواپیمایش تأخیر داشت. تا این که بالاخره ساعت ۱۰ شب رسید بغداد. از فاصله یک کیلومتری حواسم به او بود. چون تقریبا مطمئن بودم که نه قرار است عملیات داشته باشیم و نه نقشه خاصی برایش دارم. قشنگ نشسته بودم داخل ون و یک فلاسک چای عراقی و قند یزدی هم بغل دستم بود و رصد می کردم.
تا رسید فرودگاه، اول وقت نمازش را خواند و بعد هم یک ماشین گرفت و رفت
نجف. ما هم دنبالش رفتیم. وسط راه از خستگی خوابش برد. وقتی به هتل نجف
رسیدند پیاده شد و رفت داخل اتاقش. همه چیز را برایش هماهنگ کرده بودند.
حتی برای شام هم به رستوران هتل نرفت و برایش آوردند بالا. در فرصتی که
داشت شام می خورد تحقیق مختصری درباره هتل کردم.آن هتل یکی از شیکترین و مجلل ترین هتل های آنجاست که اصلا سابقه زائر و این چیزها ندارد و فقط افراد خاص و اروپایی و ... پذیرش می شوند. چند تا خیابان از حرم فاصله داشت و اگر کسی می خواست با پای پیاده از آنجا به حرم برود، حداقل یک ساعت در راه بود. آن لحظه نتوانستم صاحب هتل و وابستگی اش را پیدا کنم.اما بعد ها بچه ها در آوردند که آن هتل با پول یکی از تجار معروف سعودی ساخته شده است.
نظر دیگران //= $contentName ?>
لطفا نسخه چاپی کتب ایشان را موجود کنید...
کتاب جذاب وبسیار بروز است...