کتاب پروژه ی نیمه دوم عمر نوشته جیمز هالیس با ترجمه سید مرتضی نظری توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است. اغلب در نیمهی اول عمرمان، یعنی تا حدود 35 سالگی، گمان میکنیم زندگیمان مجموعهای از موفقیتهای کوچک و بزرگ است که با دستیابی به آنها، احساس آرامش خواهیم کرد. شاید بخواهیم با شخص مناسبی ازدواج کنیم، بچهدار شویم و صاحب خانه و شغل مناسبی باشیم.
با این وجود، هنگامی که به نیمهی دوم عمرمان پا میگذاریم، متوجه میشویم که اوضاع، آنچنان که باید مطلوب نیست. شاید بسیاری از این موفقیتها را به دست آورده باشیم اما از درون در تلاطم هستیم و آرامش و رضایتی را که در پی آن بودیم، به دست نیاوردهایم. به انتخابهای زندگیمان با دیدهی تردید مینگریم و کمکم حس ناراحتی، ناامیدی و افسردگی از راه میرسد. اما زندگی تازهای در راه است.
امروزه، با فرسایش آن نقشها و نهادهای هنجاری و همچنین افزایش عمربه طرزی حیرتانگیز از طریق بهداشت. رژیم غذایی و مداخلههای پزشکی، که ما اغلب پیشفرض میدانیم، ضرورتاً سوالات بزرگتری ظاهر میشوند. دراین قرن جدید، ما دو برابر مدت زمان عمریک بزرگسال نسبت به آنچه به آباء و اجداد ما اعطا میشد، داریم. بنابراین، ما با فرصت و مسئولیتی بیسابقه روبه رو هستیم تا آگاهانهتر زندگی کنیم.
به طرقی که در گذشته ممکن نبود. اکنون ما قادریم بپرسیم: «جدای از نقشهایی که بازی میکنم، من چه کسی هستم، نقشهایی که برخی خوب، مولد و هماهنگ با ارزشهای درونیام هستند و برخی این گونه نیستند؟» یا ما ممکن است از خود بپرسیم: « از آنجایی که من انتظارات فرهنگم را برآورده کردهام. گونة انسانیام را تولید مثل کردهام. شهروندی مولد ویک مالیاتپردازنده خوب بودهام.
حالا باید چه کار کنم؟» به طور خلاصه، نیمه دوم زندگی با چه چیز سرو کار دارد (زمانی که امروزه از ۳۵ سالگی تا نزدیک به ٩۰ سالگی ادامه دارد) اگر قرار نباشد سناریو و انتظارات نیمه اول زندگی را تکرار کنم؟