نظر شما چیست؟

معرفی کتاب خورشیدی در صحرای ترکمن

کتاب خورشیدی در صحرای ترکمن، اثر یوسف قوجق با تصویرگری جذاب نجلا مهدوی‌اشرف؛ با بیانی شیرین و کودکانه، کودکان را با «فضای روستایی ترکمن صحرا» آشنا می‌سازد و همچنین نکاتی آموزشی در رابطه با دروغ و دروغگویی به اشتراک گذاشته است. داستان کتاب پش‌رو از زبان دختری به نام «آیلار» روایت می‌شود که قالی‌بافی را هم از مادر خویش آموخته است.

گزیده کتاب خورشیدی در صحرای ترکمن

آیلار آن روز داشت آخرین ردیف‌های نقش‌های قالیچه را می‌بافت. خانه‌های روستا، دشت سرسبز، آسمان آبی با لکه‌ابری سفید، آن پایین مانده بودند و آیلار برای تمام کردن قالیچه‌اش، رسیده بود به نقش خورشید در آسمانی صاف. بافتن نقش خورشید، خیلی سخت
نبود. فقط کافی بود به یک نانِ گرد و کوچولو فکر کند. همانطور که برای بافتن صحرای سرسبز، به پیراهن بلندش و برای بافتن گل‌های صحرا، به گل‌های ریز و درشت چارقدش نگاه کرده بود.
آیلار همراه با صدای قیچی و کاردک قالی‌بافی، داشت به جیک‌جیک جوجه‌پرستوهایی گوش می‌کرد که بالای سرش کنج ایوان خانه‌شان، لانه کرده بودند. همان موقع، دو پرستو پروازکنان از بالای سرش گذشتند و داخل لانه‌شان نشستند.
آیلار نگاه کرد به لانه‌ای که حالا با جیک‌جیک جوجه‌پرستوها، زیباتر شده بود. جوجه‌ها دهانشان را باز کرده بودند تا دانه‌هایی را که پرستوها آورده بودند، بخورند.
آیلار با شنیدن جیک‌جیک آنها خوشحال شد و با سرعت بیشتری به بافتن قالیچه ادامه داد.
همان موقع، صدای کسی آمد که داشت مادرش را به اسم، صدا می‌کرد. پیرزن همسایه‌شان، بی‌بی بود. آیلار را که دید، نگاه به قالیچه کرد و لبخند زد.
گفت: «به‌به! چه فرشته‌ای! چه دختر هنرمندی!»
آیلار از لبخند شیرینی که روی صورت بی‌بی نشسته بود و از تعریفی که از او کرده بود، خوشحال شد.
بی‌بی پرسید: «همه را به تنهایی بافته‌ای عسلم؟»
آیلار گفت: «بله بی‌بی. به تنهایی بافته‌ام!»
همان موقع، خودش هم فهمید که دروغ گفته است. چون بدون کمک مادرش، هرگز نمی‌توانست دشت سرسبز و خانه‌های روستا را ببافد.
بی‌بی چیزی نگفت. فقط چند بار، پشت هم گفت: «ماشاءالله!» و ادامه داد: «آمده بودم به مادرت بگویم که فردا قرار است من نان بپزم.. . ».. .

صفحات کتاب :
24
دیویی :
‏‫‭‮دا‬۷۴۶/۷‬‬
کتابشناسی ملی :
۹۳۶۱۰۷۴
شابک :
978-600-01-0886-1
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه خورشیدی در صحرای ترکمن