کتاب دختری که میخواست پرنده باشد، اثر سهیل محمودی با تصویرگری عادل رستمپور؛ به روایت دختر کوچولویی به نام نازنین پرداخته که همیشه با اندوه و حسرت به پرواز پرنده نگاه میکرد و در دل آرزو داشت، روزی برسد که او هم مانند تمام پرندهها پرواز کند.
بهار بود. نازنینکوچولو هر روز پشت پنجرهی اتاقش مینشست و بیرون را تماشا میکرد. پرندهها را میدید که در آسمان آبی چرخزنان نزدیک میشدند و از بالای خانهی آنها میگذشتند. یک روز نازنینکوچولو مادرش را صدا زد: «مادر، مادر بیا. اینجا را تماشا کن!»
مادرش که داشت در آشپزخانه کار میکرد، آمد و پرسید: «چه شده؟
چه کار داری؟»
نازنینکوچولو گفت: «مادر، پرندهها را دیدی؟»
مادر گفت: «نه، چه شکلی بودند؟»
نازنینکوچولو گفت: «یک دسته پرندهی کوچک بودند. رنگشان سیاه بود.
با هم پرواز میکردند. اسمشان چیست؟».. .