کتاب مشق مدیریت نوشته یدالله کریم زاده توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شامل 200 داستان و حکایت کوتاه مدیریتی می باشد.
شرلوکهلمز، کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی. شب همان جا چادری زدند و در آن خوابیدند. نیمههای شب، هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. واتسون را بیدار کرد و گفت: «نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟» واتسون گفت: «میلیونها ستاره میبینم.» هلمز گفت: «خب چه نتیجهای میگیری؟» واتسون گفت: «از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستارهشناسی نتیجه میگیرم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیرم که مریخ در موازات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمهشب باشد.» شرلوکهلمز قدری فکر کرد و گفت: «واتسون تو نادانی بیش نیستی. نتیجۀ اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیدهاند.» بعضی وقتها سادهترین جواب کنار دستتان است؛ ولی آنقدر به دوردستها نگاه میکنید که آن را نمیبینید.
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی...
بسیار کتاب خوبی است با اینکه هزینه پرداخت شده چرا امکان اشتراک گذاری نداره...