کتاب یورش سرد اولین جلد از سهگانه «مست جنگ» نوشته مسعود آذرباد، توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است، این رمان درباره مقاومت مردم ایران مقابل حمله مغول است.
تاریخ که قرار نیست همیشه ثابت بماند. میشود تاریخ را دگرگون کرد و حرفهای جدیدی زد. میتوان خیال و تاریخ را به هم گره زد و چیز جدیدی آفرید. میتوان تاریخ را دگرگون کرد و خیال را قلقلک کرد. کتاب یورش سرد، از همین جنس است. «مستِ جنگ» دست روی بخشی از تاریخ دست گذاشته که با تمام دردهای جانکاهی که برای ما داشته، کمتر به آن پرداخته شده است؛ ایغار مغول. آنها که آمدند، کندند، کشتند، سوختند و بردند! حال اگر قرار باشد ایرانیان مسلمان، دربرابر آنها مقاومت کنند، جهان چگونه خواهد شد؟
«مست جنگ» ظاهری تاریخی دارد و بنیانی علمیتخیلی. داستانی که از هرات شروع میشود و تا نشابور و گرگانج و بلخ و طوس ادامه مییابد. از پیچوخم کاخ سلطتنی سلطان خوارزمی میگذرد و تا یورتهای مغولی ادامه مییابد.
مسعود آذرباد در یورش سرد به چگونگی مقاومت اولیه در برابر این یورش سهمگین پرداخته است.
سردی هوای پاییزی بیشتر و بیشتر شده بود. شاهزادۀ خوارزمشاهی بالاپوشی پشمی به تن کرده بود و به آرامی، در مرغزار اطراف نشابور با اسبش حرکت میکرد. پشت سرش نیز زنی سوار بر اسب به دنبال او. از هنگامی که از ارگ بیرون آمده بودند، سخن چندانی بینشان ردوبدل نشده بود؛ گرچه همین همراهی نیز مایۀ شگفتی جلالالدین بود. برای خودش هم عجیب بود که به کنیزش اجازه داده است همراهش اسبسواری کند. سر اسب را به سمت همراهش چرخاند و توقف کرد. نگاهی به چشمان همراهش انداخت.
میدانی، تو اولین کنیز من هستی که همراه من به اسبسواری آمدهای.
ریحانه بیآنکه به او نگاهی بکند، به راهش ادامه داد.
برای کنیزتان بیشتر مایۀ تعجب است که کسی همچون شما اوقات خود را با کنیزی همچون من بگذراند.
جلالالدین دوباره اسبش را هی کرد و این بار، در خطی مستقیم همراه هم شدند. خنجری را از کمربند لباسش بیرون کشید. آن را بالا آورد و با دست دیگر تیغهاش را لمس کرد.
کنیزی همچون تو باید بیشتر سپاسگزار خداوندگاری همچون من باشد، ناسپاسی عقوبتی بزرگ دارد.
نظر دیگران //= $contentName ?>
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب خلاصه کتاب : خب بریم سراغ یک کتاب تاریخی جذاب از نشر کتابستان معرفت. یک کتاب با متن...