امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
8,000
خرید
75,000
10%
67,500

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب شیرین تر از شکر (جلد اول) فصل بهار

کتاب شیرین تر از شکر (جلد اول) فصل بهار، شامل 365 داستان کهن ایرانی؛ فصل بهار با 101 داستان می باشد. این مجموعه بازنویسی داستان های کهن فارسی است که ابوالفضل هادی منش آن را برای نوجوانان بازنویسی کرده است.

کتاب شیرین تر از شکر 365 حکایت کهن را برای گروه سنی نوجوان و جوان در خود دارد که می تواند هر حکایت آن برای یک روز خوانده شود و تمام روزهای سال با آن سپری شود. محمدحسین صلواتیان تصویرگری مجموعه «شیرین تر از شکر» را انجام داده و تصاویر را با توجه به متن برای مخاطب خلق کرده است. همچنین سعید دین پناه نیز امور گرافیکی کار را بر عهده داشته است.

گزیده کتاب شیرین تر از شکر (جلد اول) فصل بهار

بزرگی که اهل ذوق و ادب بود به یک مهمانی بزرگ دعوت شد. او، غلام هوشمند و باکمال خود را نیز به همراه برد. غلام، هنگام صرف شام، در نزدیکی ارباب، به خدمت ایستاده بود. ناگاه دید، که دانۀ برنجی به سبیلِ ارباب آویزان است. برای اینکه ارباب را متوجّه کند تا سبیلش را پاک کند، از ذوق ادبی استفاده کرد و گفت: «بلبلی بَرگِ گُلی خوشرنگ، در منقار داشت.» ارباب، فوراً متوجّه منظورِ نوکر شد و دانۀ برنج را از سبیل خود گرفت. بعضی از مهمانان کَم کَم از جریانی که بین غلام و اربابش گذشته بود، آگاه شدند و از هر دو تعریف و تمجید کردند.

بین مهمانان، مرد تاجری بود که در هرچیزی با آن مرد رقابت می کرد. تاجر پیش خود گفت: «این دفعه سَر سفره، من هم باید چنین کاری بکنم تا دیگران بدانند من و نوکرم، از او و نوکرش کمتر نیستیم.» پس او هم، غلام خود را به مهمانی برُد، به بهانۀ پرُ کردن آفتابه از آب و گذاشتن آن در مُستراح، از مجلس بیرون آمد و به مستراح رفت. در آنجا با غلامِ کُند ذهن خود خلوت کرد، و به او گفت: «هنگام صرف شام، من دانۀ برنجی به سبیل خود بَند می کُنم. وقتی تو آن را دیدی، بگو: «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت! » آن وقت من، سبیل خود را پاک می کنم و همه می فهمند که من شخص با ذوقی هستم و غلام خوبی دارم و از فلانی کمتر نیستم.»

وقتی بر سَر سفره، تاجر، دان های برنج بر سبیل خود بَند کرد، غلام خواست آنچه را ارباب به او آموخته بود بگوید؛ ولی چون فراموش کرده بود، گفت: «آقا! آقا! آنچه در مستراح گفتید، در سبیلتان است!» حاضران متوجّهِ این جریان شدند و خنده را سَر دادند و از آن زمان، این جریان، به صورت ضرب المثل رایج گردید.

صفحات کتاب :
128
کنگره :
‏‫‮‭PIR8299 / ‮الف‬43433‏‫‬‮‭ش9
دیویی :
‏‫‭[ج]8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
5590360
شابک :
978-964-202-464-3
سال نشر :
‏‫1397

کتاب های مشابه شیرین تر از شکر (جلد اول) فصل بهار