کتاب چک لیست به قلم آتول گوانده است که توسط مریم شبیری ترجمه شده است. آتول گوانده در آخرین کتاب پرفروش خود نشان میدهد که، ایده ساده چک لیست چه چیزی را در مورد پیچیدگی زندگی ما آشکار میکند و اینکه چطور میتوانیم از آن استفاده کنیم.
دانش عملی و مهارت بشر تقریباً در همه حوزههای کاری به صورت چشمگیری گسترش یافته و در نتیجه میزان مشکلات ما برای بکارگیری و ارائه آنها نیز افزایش یافته است. اما مشکل اینجاست، تقریباً در هر حوزه کاری که دارای پیچیدگی و میزان زیادی از اطلاعات است، شاهد این موضوع هستیم که با خطاهای بسیار ساده اما رایجی مثل فراموش کردن مواجه هستیم. متأسفانه در عصر کنونی نیمی از بیمارانی که دچار حمله قلبی میشوند، به موقع درمان نمیشوند و دو سوم میزان مرگومیر به علت خطاهای انسانی است.
در واقع متخصصان در یک محیط پیچیده با دو مشکل اصلی جایزالخطابودن حافظه و دقت بشر روبرو هستند. مخصوصاً در بحث امور روزمره که به سادگی تحت تأثیر خیل اتفاقات پرفشار روانی نادیده گرفته میشوند (وقتی بیماری دارید که استفراغ میکند و یکی از اعضای نگران خانوادهاش از شما میپرسد که چه اتفاقی افتاده، میتوانید براحتی فراموش کنید که نبض بیمار را کنترل کنید). در آنچه مهندسان آن را فرآیند صفر و یک مینامند، حافظه پر اشتباه و حواس پرتی، خطری خاص است. چه برای خرید مواد لازم کیک در حال رفتن به سوپرمارکت باشید، چه در حال آماده کردن هواپیما برای بلند شدن یا در حال ارزیابی بیماری در بیمارستان، اگر فقط یک مرحله مهم و اساسی را فراموش کنید، انگار که هیچ تلاشی نکردهاید.
چکلیستها در مقابل چنین خطاهایی از ما محافظت میکنند. آنها کم اهمیتترین مراحل را به ما یادآوری و آنها را آشکار میکنند. نه تنها به ما امکان بازنگری میدهند بلکه نظمی خاص برای عملکرد بهتر را به ما القاء میکنند. چکلیستها لیستی تکرارپذیر برای انجام کارهایی هستند که احتمال خطای انسانی در انجام آنها بالاست.
همچنین در طول کتاب به این مهم پرداخته میشود که چگونه بفهمیم چک لیستها در کدام موقعیتها میتوانند به ما کمک کنند و در کدامشان نمیتوانند؟ آیا چک لسیت میتواند مثل صابون برای مراقبتهای جراحی باشد؛ ساده، ارزان، مؤثر و قابل انتقال؟ ویژگیهای یک چک لیست خوب/بد چیست؟
چنین خطاهایی ظرفیتی عاطفی با خود دارند که به نظر میرسد بر طرز تفکر ما در موردشان سایه میاندازد. خطاهای ناشی از جهل را میتوانیم ببخشیم. اگر اطلاعات مربوط به بهترین راهحل برای یک موقعیت خاص وجود نداشته باشد، از این خوشحالیم که حداقل افرادی داریم که نهایت تلاششان را میکنند. اما اگر اطلاعات لازم برای آن وجود داشته باشد و به درستی به کار گرفته نشود، نمیتوان تحمل کرد و عصبانی نشد. یعنی چه که نیمی از بیمارانی که دچار حمله قلبی میشوند، به موقع درمان نمیشوند؟ یعنی چه که دو سوم میزان مرگومیر به علت خطاهای انسانی است؟ فلاسفه بیدلیل عنوان بیرحمانه بیکفایتی را به این خطاها ندادهاند. کسانی که قربانی این موضوع هستند از کلمات دیگری مثل کوتاهی و اهمال یا حتی سنگدلی استفاده میکنند.
هرچند، کسانی که در این حوزه کار میکنند -کسانی که از بیماران مراقبت میکنند، طبق قانون عمل میکنند، به هنگام نیاز پاسخگو هستند- این طرز تفکر را مثل قضاوتی میدانند که سختی کارشان را نادیده گرفته است. هر روز چیزهای بیشتری برای مدیریت کردن، درست اجرا کردن و آموختن به وجود میآید. در شرایط سخت و پیچیده، احتمال شکست اغلب بیشتر است، البته نه به دلیل کم کاری بلکه حتی باوجود تلاش بسیار. به همین دلیل است که راه حل سنتی در اغلب حرفهها، در نظرگرفتن تنبیه برای شکست نبوده است؛ بلکه در عوض افراد را به آموزش و کسب تجربه بیشتر تشویق میکنند.
اهمیت تجربه جای بحث ندارد. به همراه داشتن کتاب مرجعی درباره چگونگی درمان قربانیان جراحات برای یک جراح کافی نیست، تا از طریق کتاب از زخمهای عمیق، صدمات ناشی از آنها، چگونگی تشخیص و درمان، و اهمیت عملکرد سریع مطلع شود. او باید واقعیت بالینی را با ترتیب و زمانبندی دقیقش نیز درک کند. برای دستیابی به مهارت و چیرگی، فرد نیاز به تمرین دارد، مجموعهای از تجربیات که فرد قبل از رسیدن به موفقیت واقعی تجربه میکند. و اگر دلیل شکستمان، کمبود مهارت فردی باشد، فقط به یادگیری و تمرین نیازمندیم.