کتاب لولو خورخوره نوشته منصور یوسفزاده توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است.
در افسانه ها آمده است که مردم یک قبیله، شخصی بیگناه را انتخاب میکردند که تمام گناهها و آنچه را زشت مینامیدند، بشنود و در پایان سال، او را قربانی میکردند تا این سایهها را با خود به دیار دیگر ببرد، بدین ترتیب تکتک افراد جامعه میتوانستند بدون احساس شرمساری، به زندگی پاک خود ادامه دهند. یوسفزاده در این رمان، داستان مشاوری تازهکار را روایت میکند که در طی گوش دادن به سخنان مراجعین، به عمق سایههای خود پی میبرد.
این که چگونه سایههای مشاور میتواند با سایههای مراجع گره بخورد و دردسر ایجاد کند. از طرفی، هشیاری مشاور نسبت به شکار سایههای خودش در لحظه و این که چگونه میتواند منجر به فرآیندی شفابخش برای هر دو بشود، را میتوانید در این رمان دنبال کنید.
الیاس گفت: چون از طرف نظام پزشکی، تو آزمون مطبداری رد شدم و به من گفتند که بدیهیات روانشناسی رو قبول ندارم و مدام در حال به زیر سوال بردن کشفیات کنونیام! رکسانا خندید؛ گفت: "تازه در موقعیت یونگ قرار گرفتی که استادش، فروید، او رو از خودش طردش کرد!" الیاس گفت: بله؛ ولی به اندازهی یونگ شهامت پذیرش عدم تایید دیگران رو نداشتم. رکسانا گفت: "و سر از این قرارداد پر دردسر در آوردی!" الیاس سکوت کرد .
رکسانا ادامه داد: "این واکنش تو نسبت به سایهی خودت بود که تو رو دچار بلا کرد. چطور انتظار داری مردم سایهی خودشون رو بپذیرن!؟" الیاس در فکر فرو رفت. رکسانا گفت: "چه مانعی واسهی پذیرش ترس از طردشدن داشتی؟"