برجسته ترین روان پزشک سوئیسی, کارل گوستاو یونگ, می گوید سایه آن فردی است که ترجیح می دهیم مانند او نباشیم. می توانیم سایه را در یکی از اعضای خانواده مان مشاهده کنیم که بیشتر درباره او قضاوت می کنیم, در مقامات دولتی که رفتارشان را محکوم می کنیم یا فرد مشهوری که با دیدنش سرمان را با نفرت تکان می دهیم.
کتاب تاثیر سایه با در میان گذاشتن سه دیدگاهی که تغییردهنده زندگی هستند حقیقتی تازه را آشکار می کند. آنچه که حقیقتا رخ می دهد مغایر با آن چیزی است که از آن واهمه داریم. به جای شرم احساس شفقت می کنیم, به جای خجالت زدگی شجاعت به دست می آوریم و به جای محدودیت آزادی را تجربه می کنیم.
در طول زمانی که فرزندانمان را پرورش میدهیم, به دنبال موفقیت هستیم, تلاش میکنیم که برای مسافرت و دوران بازنشستگی پسانداز کنیم, پاسخگویی به مهمترین پرسشهایی را که به رشد ما کمک میکنند نادیده میگیریم. فریاد عمیق درونی ما برای خودشناسی, در زیر اخبار روزانه, مسائل خانوادگی, بحرانهای سلامتی یا یک سرماخوردگی عادی دفن میشوند. همسایهای برآشفته, نامزد/همسر سابقی که از ما دلخور است یاکودکی که راهش را گم کرده است, وقت و پولمان را به پایان میرسانند, وباعث میشوند به این باور برسیم که هیچگاه نخواهیم توانست به آنچه میخواهیم دست یابیم. حتی گاهی اوقات فراموش میکنیم که آنچه میخواستیم با آنچه اکنون داریم متفاوت بوده است. حافظه ما که با تکرار مسموم شده است, شاید ما را وسوسه کند که همان شیوهای را که سالها زندگی کردهایم ادامه دهیم و به زندگی معمولی خود قانع باشیم و حتی به آنچه خودمان انتظار داشتیم هم دست نیابیم.
متأسفانه این روش زندگی, فقط ما را زنده نگه میدارد, و مانع از آن است که به شیوه معناداری زندگی کنیم. رنجهای عاطفی زندگی روزانه مان, ما را به جایی میرسانند که بخواهیم برای فرار از گذشته به هرچه در آینده میآید تسلیم شویم...