کتاب عزیزم ذوالفقار اثر رضا وحید توسط انتشارات به نشر منتشر شده است. مجموعه سه جلدی «قصه فاطمیون» روایت زندگانی سردارانی است که فرسنگها دورتر از میهن خود، و کیلومترها فراتر از مرزها برای دفاع از آرمانهای پاک اسلام قدم به میدان نهادهاند.
تیپ فاطمیون برای مردم محور مقاومت، رنگ ایستادگی و ایمان دارد، رضا وحید با قلم ساده و روان خود از داستان زندگی شهید مدافعحرم حسین فدائی می نویسد.
در ابتدا او را به نام پسر کوچکش محمود صدا میزدند، ابومحمود. اما مدتی که گذشت شجاعت و دلاوری او باعث شد دیگر همرزمان شهیدش همچون ابوحامد(شهید علیرضا توسلی)، نام جهادی او را ذولفقار بشناسند. و این بخشی از اسم کتابی است که اکنون روز های زیستن ایشان را برای ما مرور میکند.
در تویوتای هایلوکس نشستند تا به منطقۀ تک درخت بروند و از آن محل و بچه های در حال مبارز هاش خبری بگیرند. هوا پاییزی و نسبتاً سرد بود. ذوالفقار با سرعت رانندگی می کرد، فرمانده بود، اما خودش پشت رُل می نشست.
هیچ وقت نمی خواست یک نیروی دیگر را معطل خودش کند. در آن لحظاتی که در جاده بودند، شاید حجت و ذوالفقار درباره عملیات صحبت می کرده اند؛ عملیاتی که پیش از محرم شروع شده بود و هدفش آزادسازی حلب و پس از آن آزادسازی و شکستن محاصره نبل و الزهرا بود. دو شهری که بیش از سه سال و نیم در محاصره بودند و مردمانش از زن و مرد با اسلحه و گاهی دست خالی مقابل گروه تروریستی جبهه النصره ایستاده بودند.