شعر که خلاصه ندارد، شعر را خلاصه کنی می شود یک کلمه و آن چیزی نیست جز " عشق " ، مجموعه حاضر لبریز عشق است ، عشق به خدا، به طبیعت، به عزیزان، به زندگی ، ......
سیمین حیدریان متولد اسفند 1348 از خطه سرسبز شمال، کارشناس ارشد مهندسی کامپیوتر و کارمند .....
به گفته خودش نوشتن را ، سرودن را دیر شروع کرده است خیلی دیر. به اقتضای تحصیل و شغل بعداز سالها کلنجار رفتن با صفر و یک و دنیای زمخت سخت افزار ها و نرم افزار ها، و فراقت از دوندگی های زندگی ، از سال 1397 و برای رفع این زمختی ها به خیال پناه برد، به رویا ، به کلمات ، به کتاب ، به خواندن و نوشتن، کم کم نوشته هایش رنگ شعر گرفت، گزیده ای از آن اشعار پیش روی شماست. خانم حیدریان درباره خودش چنین می گوید: من شاعر نیستم ، شاعر به دنیا نیامده ام و ادعای شاعری هم ندارم ، حتی آرزوی شاعر شدن هم نداشتهام ، آرزوی نوشتن چرا ، از همان سالهای دبیرستان که با کتابهای خواهران برونته انس گرفتم ، در "ابله" داستایوفسکی غرق شدم ، عاشق نوشتن بودم ، اگرچه با شعر هم بیگانه نبودم ، در برنامه های مشاعره همیشه حرف اول را میزدم، اما آرزویم بیشتر نوشتن بود تا سرودن ، و البته هنوز هم در اندیشه نوشتن هستم ، و در وبلاگم، هرروز مینویسم اما تقدیر چنین شد که اولین کتابهایم کتاب شعر باشند .شعر های از جنس خیال .....
ای بکرترین برکه نیلوفر آبی
باز آی کنارم تو شبی یا که بخوابی
ای آبی دریا برسان موج به ساحل
من ماهی افتاده برونم، تو چو آبی
افتاده به صحرای سکوتت دل زارم
کم کن تو سکوت و برسانم به جوابی........