نظر شما چیست؟

معرفی کتاب من دیگه دیر نمی خوابم

کتاب من دیگه دیر نمی خوابم، نوشته‌ی رامان رضایی است که در آن سعی شده به شکل داستانی کودکانه و فانتزی، نکته ای آموزنده را به کودکان مان بیاموزد.

گزیده کتاب من دیگه دیر نمی خوابم

وقتی رسیدن اونجا دیدن که همه دارن با تعجب به عسل نگاه می کنن و میگن: چرا این قدر دیر کردی؟ ما کلی بازی کردیم، شادی کردیم، رقصیدیم و حالا هم کیک رو هم بریدیم و داریم می خوریم و فقط مونده کادوها رو باز کنیم. عسل خیلی ناراحت شد و گفت: بچه ها ببخشید خواب موندم. عروسک هاش رو گذاشت کنار عروسک گندم که اسمش مرغی بود و خودش رفت پیش دوستاش.

پنجه طلا به مرغی نگاه کرد و سلام کرد، مرغی گفت: سلام پنجه طلا، سلام آوا خوش اومدین چرا این قدر خسته اید، همه اش خمیازه می کشید؟ پنجه طلا و آوا گفتن: هی مرغی عزیز خوش به حالت، خوش به حالت که با گندم زندگی می کنی و سروقت می خوابی و سروقت هم از خواب بیدار میشی، ما شب ها تا دیروقت بیداریم و صبح ها ما دو تا با سروصدای باباش و برادرش که میخوان برن سرکار و مدرسه از خواب بیدار میشیم، ولی اون تا دیروقت می خوابه، عسل خیلی دختر خوبیه و ما رو خیلی دوست داره ولی دیر خوابیدن و نامنظم بودن عسل ما رو خیلی خسته کرده.

همین طور که عروسک ها با هم مشغول درد و دل بودن، عسل اومد که پنجه طلا و آوا رو برداره و برگرده خونه، ولی عروسک ها بهش گفتن: ما دیگه نمی خوایم با تو برگردیم، تو ما رو خسته می کنی و نمی زاری درست استراحت کنیم، قیافه ما و مرغی رو نگاه کن، قیافه خودت و گندم رو نگاه کن ببین اونا چقدر سرحال شاداب هستن و ما خسته. تو این قدر شب ها دیر می خوابی و روزها دیر بیدار میشی که حتی نتونستی به جشن تولّد بهترین دوستت سروقت بیای. عسل خیلی دلش گرفت و غمگین شد.

صفحات کتاب :
10
دیویی :
8‮فا‬3‬‬
کتابشناسی ملی :
8478397
شابک :
‫‭978-622-292-434-8‬‬
سال نشر :
1400

کتاب های مشابه من دیگه دیر نمی خوابم