کتاب چند قدم با خورشید نوشته وحید امکانی است که توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است. این کتاب حاصل راه رفتن کنار خورشید! بله شاید این تفکر کمی عجیب به نظر برسد، به سان رؤیایی قابل لمس، به سان راه رفتن روی ابرها، اما به راستی جهان من میزبان این شگفتی بی حدومرز شد. درست ساعت پنج عصر بود، زمانی که غروب نزدیک بود من طلوع خورشید را تجربه کردم، سراپا درگیر این تجلی افسون گر شدم، زمان ایستاده بود و به من این فرصت داده شده بود که کمی حتی چند قدم با خورشید راه بروم.
نام این کتاب هم (دفتر اول) برگرفته از همان چند قدم است. ضرورت چاپ و نشر این مجموعه برای من بیان و به اشتراک گذاری دنیاهایی است که بر اصالت ذات عشق قدم به عرصه وجود نهاده و اسرار به شنیدن و دیدن دارند. دفتر اول استوار بر فصل و فراغت خورشید است، تنها همان چند قدم فرصتی بود که سوخت و من تنها نظاره گر ناتوانی پاهایم در ادامه راه بودم. در دفتر بعدی سعی برنهاد مصونیت یافته خود عشق است.
گاهی می خندم
بلند می خندم
گوش تو که چه عرض کنم
گوش دنیا هم کر می شود
ساده می گیرم
به راحتی می گذرم
نه اینکه خوشحالم
نه اینکه دنیا به کامم می چرخد
نه خورشید، این گونه که تو می گویی نیست
می دانی خاکستر شدم؟
بی اشک گریه کردم؟
می دانی برای زنده ماندن
دربه در کو چه علی چپ، کل شهر را زیر پا گذاشتم
می دانی یا بیشتر بگویم؟
من تمام شدم