کتاب مسأله مشروعیت در پنج فصل نوشته شده که دو فصل نخست این کتاب به بحثی تطبیقی دربارهی ویژگیهای حجتهای الهی در ادیان مختلف پرداخته است.
در این دو فصل مؤلف نشان داده است که رهبران بهائی واجد ویژگیهای قابل قبول عقلی و نقلی برای رهبری جامعهی بشری نبوده و مشروعیت لازم را برای ادعای پیامبری از جانب خداوند نداشتهاند.
فصل سوم این کتاب به بررسی مسألهی دلیل تقریر و ادعای بهائیان در کفایت این دلیل بر مشروعیت رهبران بهائی پرداخته و از سه منظر این دلیل را نقد کرده است.
فصلهای چهارم و پنجم کتاب مسأله مشروعیت به بررسی نظم نوین بهائی برای هدایت انسانها در تعالیم شوقی افندی پرداخته و حوادث پس از مرگ شوقی را با نصوص بهائی موجود در این زمینه مقایسه کرده است. از رهگذر این مقایسه نویسنده به این نتیجه رسیده که بیت العدل در شرایط موجود، مشروعیت لازم را حتی از دیدگاه بهائیان مؤمن به نصوص بهائی برای زمامداری امور بهائیت ندارد و از مسألهی عدم مشروعیت رنج میبرد.
مهدی هادیان این کتاب را ثمرهی دو سال مطالعه و تحقیق خوانده و گفته است: ابتدا قرار بود این نوشته به عنوان مقدمهی کتاب نشیب و فراز، نوشتهی مرحوم یدالله ثابت راسخ منتشر شود اما هنگامی که این مقدمه به رشتهی تحریر در آمد، حجم آن از اصل کتاب نشیب و فراز بیشتر شد و لذا به صلاحدید دوستان گروه پژوهش و نگارش، قرار شد به صورت مستقل چاپ شود و در مقدمهی کتاب نشیب و فراز، به معرفی کوتاهی از سرهنگ بازنشسته، یدالله ثابت راسخ، اکتفا شود اما توصیهی من به کسانی که میخواهند کتاب «نشیب و فراز» را به خوبی متوجه شوند آن است که پیش از آن، کتاب «مسألهی مشروعیت» را با دقت مطالعه کنند.
با مطالعهی مقایسه ای اسلام به عنوان دینی مقبول و الهی از سوی جامعهی بهائی و بهائیت به عنوان مدعی جدید دیانت از سوی پروردگار، به این نتیجهی اصلی و اساسی دست مییابیم که از دیدگاه هر دو گروه، حایز بودن «علم وهبی الهی»، لازمهی نبوت و پیامبری است. امّیت نیز هر چند از سوی هر دو گروه، به عنوان یکی از شاخصه های پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است، از سوی بهائیان به عنوان ویژگی ذاتی پیامبران الاهی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، به یک دیدگاه مشترک در زمینهی ویژگی حجت های الاهی از دیدگاه مسلمانان و بهائیان میرسیم که میتواند مبنای بحث و گفت و گو میان دو گروه قرار گیرد: علم وهبی الاهی.
اما مسألهی مهم دیگری که در مورد علوم الاهی پیامبران در دیدگاه بهائیان وجود دارد آن است که این علوم کاملاً با علوم تجربی بشری و معاصر خود در تطابق است و اصولاً در صورت عدم تطابق دین با علوم قطعی بشری، این علمِ بشری است که نظر خود را بر دین تحمیل میکند و اعتقاد به مسائلی که مغایر علم بشری است، قابل قبول نیست. این مسأله را به دلیل آن که در ادامهی کتاب به بحث نظام مشروعیّت و رهبری در دیانت بهائی خواهیم پرداخت، از دیدگاه اسلامی مورد بررسی قرار نخواهیم داد.