کتاب بلیسا و شهر دودی داستانی برای کودکان نوشته محمد گوگانی است. کار تصویرگری این کتاب را اعظم رفیعی انجام داده است. این اثر یک داستان مصور و خیالی درباره آلودگی هوا و غفلت از آن است.
این اثر یک داستان مصور و خیالی از زندگی آدمهای این دوران است سبک زندگی انسانها مشکلات زیادی را برایشان ایجاد کرده که لازم است به کودکان هشدار دهیم تا به آن فکر کنند. مخاطبان این کتاب برای کودکان 6 تا 9 سال است.یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. یک شهری بود به اسم شهر دودی چون هوا همیشه دودی بود و ابر سیاه بزرگی بالای شهر ایستاده بود برای همین هوا همیشه آلوده و نیمه تاریک بود. وقتی هم که باران میبارید به شکل سیل و طوفان سیاه بود و از آسمان باران سیاه میبارید همه مزارع زیر گل و دود میرفت. و کلی خانه خراب میشد. میوه درختها هم به همین دلیل کم بود و سیاه میشد و همه مجبور بودند فقط کمی میوه ریز و کثیف بخورند. مردم همه ناراحت و نگران بودند. اما کاری نمیکردند فقط آسمان را تماشا میکردند و ناراحت بودند. بچهها از پیرها شنیده بودند این شهر قبلا جای خوب و بابرکتی بوده ولی کسی یادش نبود قبلا چطور بود....
وضعیت همینطور ادامه داشت تا این که یک شب مهمان عجیبی به شهر آمد. اسم این مهمان بلیسا بود او با خندههای بلند و عجیبش همه را دور خودش جمع کرد و به همه گفت خیلی دوستشان دارد اما دهان بلیسا خیلی بوی بدی میداد. ماجراهای مسخره تعریف میکرد و خیلی هم رفیق پیدا کرده بود . یک کار دیگر هم بلد بود این که با دست کشیدن روی هرچیزی آن را تبدیل به آینه جادویی کند. آینهای که همه را زیبا و بینقص نشان میداد. به نظر شما بلیسا کیست و چه فکرهایی برای شهر دودی در سرش دارد؟