کتاب بچههای راه آهن به نویسندگی ادیت نسبیت و ترجمه پری منصوری می باشد و توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان نیز به چاپ رسیده است. این کتاب داستان کشمکش بچههایی با مشکلاتی است که ناگهان زندگی آن ها را دگرگون کرده است. فقر، دوری پدر و ناراحتی مادر زندگی آن ها را سخت کرده است.
ادیت نسبیت، یکی از زنان نویسنده پیشگام در ادبیات کودکان و نوجوان است که در سال ۱۸۵۸ میلادی در لندن متولد شد. داستان های نسبیت که ترکیبی از تخیل و واقعیت است به خوبی با دنیای فانتزی کودکان و نوجوانان پیوند میخورد و از این رو دنیای داستان هایش پر از هیجان و ماجراست.
بچههای راه آهن داستان کشمکش بچههایی با مشکلاتی است که ناگهان زندگی آن ها را دگرگون کرده است. فقر، دوری پدر و ناراحتی مادر زندگی آن ها را سخت کرده است. اما زندگی در کنار راهآهن برای آن ها هیجانانگیز نیز هست. تماشای قطارها و دست تکان دادن برای مسافران قطار، از سرگرمیهای لذتبخش آن هاست و اتفاقهای جالبی را برای آن ها به وجود میآورد.
بچههای راه آهن، نام داستانی است که برای نخستین بار در مجله لندن به چاپ رسید. داستان سه فرزند از یک خانواده ثروتمند که زندگی شهری خود را با خوبی و خوشی میگذرانند. اما بعد از مدتی پدر خانواده به دلایلی مجبور به ترک خانه می شود و آن ها به ناچارمجبور میشوند به همراه مادر، در غیاب پدر، شیوه زندگی خود را تغییر داده و در روستایی نزدیک به راه آهن زندگی کنند. اما اتفاقهایی که در آنجا برایشان میافتد ماجراهایی را به وجود میآورد که تجربه تازه و نو برای آن هاست.
روبرتا، پیتر و فیلیس مجبور هستند به همراه مادر، خانه خود را ترک کنند و در یک خانهی کوچک نزدیک راهآهن زندگی کنند، چون اتفاق ناخوشایندی برای پدر رخ داده است. مادر ترجیح میدهد که بچهها چیزی از ماجرا ندانند، اما بچهها پس از ماجراهای مختلف از این راز باخبر میشوند و …
آن ها از اول بچههای راه آهن نبودند. تصور نمیکنم که تا آن موقع به راه آهن هیچ فکری هم کرده بودند. وسیلهای برای رسیدن به ماکسلین و کوک، پانتومیم، باغ وحش و مادام توسو بدانند. آن ها فقط بچههای عادی بودند که، با پدر و مادرشان در یک خانه ییلاقی معمولی با نمای آجر قرمز زندگی میکردند.
خآن های که در جلوی آن شیشه رنگین داشت و یک راهروی آجر فرش که اتاق ناهارخوری به حساب میآمد و یک حمام با آب سرد و گرم و زنگهای برقی، پنجرههایی به سبک فرانسوی و یک رنگ سفید و گران قیمت.
خلاصه همان طور که دلالهای معاملات ملکی میگویند: دارای کلیه وسایل جدید و راحت.
این بچهها سه نفر بودند. ارشد شان روبرتا بود. البته که مادرها هیچ وقت سوگلی ندارند، اما اگر قرار میشد که مادر آن ها سوگلی داشته باشد، ممکن بود سوگولی او روبرتا باشد.
بعد از او پیتر بود که آرزو داشت، وقتی که بزرگ میشود مهندس بشود. کوچکترین بچه فیلیس بود که فوق العاده خوش قلب بود.
مادر وقتش را با دید و بازدیدهای بیمورد هدر نمیداد. تقریباً همیشه در خانه میماند و اغلب آماده بود که با بچهها بازی کند و برایشان کتاب بخواند، یا این که به آن ها در مشق و درسشان کمک کند. موقعی هم که بچهها در مدرسه بودند، برایشان داستان مینوشت و بعد از نوشیدن چای با صدای بلند برایشان میخواند.
همیشه برای روزهای تولدشان یا موقعیتهای مهم دیگر، مثل نامگذاری بچه گربهها، یا عوض کردن جای اثاثیه عروسکها، یا موقعی که آن ها بعد از بیماری بناگوش، دوره نقاهت شان را می گذراندند، شعرهای خنده دار می ساخت.
نسخه صوتی کتاب بچههای راه آهن با گویندگی رامین ناصر نصیر ارائه شده است. می توانید این کتاب را از طریق نرم افزار فراکتاب خریداری و دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب به آن گوش فرا دهید.
مشخصات کتاب بچههای راه آهن در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
نویسنده: | ادیت نسبیت |
مترجم: | پری منصوری |
تعداد صفحه: | 254 |
موضوع: | رمان خارجی، داستان خارجی |
قالب: | صوتی |