حلب، خان طومان پلاک ۲۵
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب حلب، خانطومان پلاک ۲۵
کتاب حلب، خانطومان پلاک ۲۵ نوشته شهلا پناهی است که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب گوشهای از حماسه آفرینیها و جانفشانیهای مدافعان حرم لشکر ۲۵ کربلا را در خانطومان سوریه روایت میکند. این لشگر در حماسه خانطومان ۱۸ شهید تقدیم راه حق نمود. در این کتاب در قالب یک روایت ساده و دانشجویی از حماسه خانطومان، حضور و تأثیر یهود از صدر اسلام تا آزادی حلب به صورت برشهایی کوتاه بررسی شده است.
نویسنده در طول کتاب سعی کرده با تطبیق تاریخ گذشته و وضعیت حال، راهی را پیش روی مخاطب باز کند تا با ریشه و خاستگاه پدیدهای به اسم تکفیر، وهابیت و سلفی که مولود جریان اسرائیلی است، آشنایی پیدا کند.
گزیده کتاب حلب، خانطومان پلاک ۲۵
تمام طول پرواز ساکت بودم. مثل بچهها سرم را به پشتی صندلیام چسبانده بودم و چشمهایم را روی هم فشار میدادم. به همه بچههایی فکر کردم که در این سالها این مسیر را به انتخاب خودشان و با تمام عشق و باوری که داشتند طی کردند. به شهدایی که شروع بحران سوریه بهخاطر محرمانهبودن مأموریتهایشان، درنهایت غربت و مظلومیت شهید شدند و حالا بعد از سه یا چهار سال تازه اسامیآنها بهعنوان اولین شهدای مدافع حرم رسانهای شده. شروع به مرور اتفاقات اربعین تا امروز خودم کردم و اینکه فقط عنایت حضرت زینب (س) و شهدا بوده که من الان در این پرواز، راهی دمشقم. حالا سوزش و درد تاولهای پاهایم در اربعین را بیشتر دوست دارم که باعث شد من یک جایی این دنیا روبهروی عکس شهدا میخکوب بشوم. اصل قصه این بود که آنها به من نگاه کردند، دستم را گرفتند، اجازه دادند با قصهشان آشنا شوم و دل من را خریدند. آن هم کجا؟ در حریم حضرت سیدالشهدا نزدیک حرم و این اتفاق بهترین سوغات من از اربعین بود. از ته دل بهخاطر این مهربانی خدا، لطف اهل بیت و عنایت شهدا شکر کردم. گرمی دستهای نوید که به دستم خورد، تازه متوجه شدم چقدر یخ کردم. نوید سرش را نزدیک گوشم آورد و گفت: «مجتبی ترسیدی؟ خوابیدی؟ گریه میکنی؟ بابا چی شده؟ میخواهی بگم دور بزنه؟ خلبان بچه محلمونه.»
چشمهایم را باز کردمو منحنی خنده روی صورت نوید به دلم نشست. پشتی صندلیام را صاف کردم و گفتم: «نه بابا ترس چی؟ داشتم فکر میکردم.» مرتضی سرش رو جلو کشید و گفت: «یواشکی فکر میکردی؟ بیدار شو باهم فکر کنیم.»