کتاب پریانههای لیاسند ماریس، نوشته طاهره ایبد توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان منتشر شده است. داستان این رمان در بندر سیراف یکی از بنادر جنوبی ایران باستان اتفاق افتاده است و حکایت زندگی خانواده ای جنوبی است. قهرمانان اصلی داستان لیانا و ادریس، خواهر و برادر نوجوانی هستند که در این خانواده زندگی میکنند.
ادریس که صیاد مروارید است، تاکنون ۳ مروارید لاجوردی به دست آورده و دیصبرا مادر ادریس و لیانا، مرواریدها را برای عروسی ادریس در صندوق قدیمی که در زیرزمین خانه دارد، مخفی کرده است. ادریس بار دیگر به همراه ناخدا سیراف برای صید مروارید به دریا میرود که این بار با صحنه بسیار عجیب و ترسناکی مواجه میشود. زیر آب هنگامی که بیخبر از همه جا مشغول جمعآوری صدف است ، دستی به شانهاش میخورد ، سر که برمیگرداند در مقابل خود یک پری دریایی میبیند که نوزادی در آغوش دارد که چهرهاش شبیه ادریس است و بعد … بعدش را در کتاب بخوانید.
موج و توفان دریا را در هم پیچید. چیزی نمانده بود. ادریس بیفتد. به زور خودش را نگه داشت. در میان تاریکی سایهی شیخ را که بر سرش افتاد حس کرد، میترسید نگاهش کند؛ اما پلکهایش خشک شده بود و بسته نمیشد.
شیخ که نزدیکتر شد. ادریس هیکل پشمالوی او را دید و صورتش را که شبیه گاو بود. با دست هایی که چهار انگشت بیشتر نداشت. با این که هیچوقت او را ندیده بود، مطمئن بود که خودش است. مِن مِنداس!