کتاب قصهی گرگ نوشته ویلیام مک کلیری و ترجمۀ شهناز صاعلی است که به همت کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان منتشر شده است. کتاب، با تصویرگری شگفتانگیز وارن چپل اولینبار در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید. داستانی که فقط یک داستان محسوب نمیشود. در حقیقت، ویلیام مککلیری با داستان خود یک الگوی رفتاری دوستداشتنی و معرکه برای پدران و پسران و همچنین مادران و دختران در اختیار همه قرار داده است.
قصهی گرگ، داستانی جذاب دربارهی یک آدم بزرگ و دوتا پسر پنج ساله است. یکی از آنها میشل نام دارد که دست بر قضا خیلی هم باهوش، زیرک و خورهی قصه است و دیگری استفان که او هم شنوندهی پروپاقرص تمام قصههاست. اما توی این کتاب دیگر چه چیزهایی پیدا میشود؟ اوووم... خب، یک قصه! قصهای دربارهی یک گرگ بدجنس!
روز بعد موقع صبحانه، پدر به میشل گفت: «دلت میخواهد امروز به گردش برویم؟»
میشل با خوشحالی داد زد: «بله.»
پدر گفت: «میرویم پارک مرکزی.»
میشل با هیجان گفت: «بریم پارک فورت تریون!»
پدر گفت: «امّا آنجا خیلی دور است!»
میشل گفت: «استفی را هم با خودمان ببریم.»