کتاب پیتیکو ... پیتیکو... نوشتۀ فرهاد حسنزاده و تصویرگری علی خدایی است که به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. این کتاب، شامل سه داستان جذاب و خواندنی است که کودک را با خود به دنیای خیال و قصهها میبرد.
در داستان اول قصهی یک اسب را میخوانیم که درون یک تابلو زندگی میکند. او صدای پیتیکو پیتیکو میدهد و میدود تا پاهایش خشک نشود.
این کتاب، تجلی خیالی قشنگ در قالب داستان است و ذهن بچهها را از تعاریف ثابت و خشک بزرگترها دور میسازد و آنها را به جهانی باز از قاعدههای مرسوم میبرد. کتاب سه داستان جادویی دارد که کودک را غرق لذت و شادی میکند. فرهاد حسنزاده تخیل را پرواز میدهد و از اسب چموشی میگوید که از قاب چوبی بیرون میجهد و باد سرکشی که به همراه دوچرخهای زیبا به گوشه و کنار شهر سر میکشد و ابرهای گوسفندیشکلی که از طریق نقاشی از بند گرگ نجات مییابند.
یکی بود، یکی نبود. در یک شهر بزرگ، خانهای زندگی میکرد. توی خانهی بزرگ، اتاق بزرگی بود. توی اتاق بزرگ، یک قاب طلایی زیبا و بزرگ بود. توی قاب طلایی، یک تابلوی نقاشی بود. نقاشی هم تازه توی قاب رفته بود.
نقاشی چی بود؟ نقاشی یک کرّه اسب که خیلی چموش بود، چون قاب هی تکان تکان تکان ... میخورد.
اوهوی چه خبرت است؟ چرا همچین میکنی!
چیه؟ من به شما چیکار دارم. پیتیکو ... پیتیکو... پیتیکو ...
چرا اینقدر ورجه وورجه میکنی؟ آرام بگیر.
ورجه وورجه میکنم؟ خب باید ورجه وورجه کنم. چون اسبم. سنگ که نیستم. پیتیکو ... پیتیکو...