کتاب رستم و سهراب نوشته جعفر ابراهیمی و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را به چاپ رسانده است. داستان رستم و سهراب یکی از داستانهای مجموعه نامه نامور است. نامه نامور، برگزیده دوازده جلدی از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر و حماسه سرای قرن چهارم هجری ایران است. این مجموعه با نثری ساده و امروزی برای کودکان و نوجوانان روایت شده است.
رستم پیل تن خسته بود اندوهی ناشناخته در دلش بود پهلوان آن روز نیز از سر دلتنگی به شکارگاه آمده بود. پس از شکاری و آفروختن آتشی و خوردن کتاب آهنگ آسودن و خواب کرد. اسب او رخش بی براق و زین آن سوتر از او میچرید پهلوان سر روی زین اسب خود نهاد و چشمها را فرو بست و دلتنگیاش را به خوابی دراز و سنگین سپرد. رخش چران چران رفت و از پهلوان دور شد. ناگهان گروهی از سواران ترک رخش را دیدند.
اسبی که بی نظیر بود و خوش بر و بالا اسبی قوی و مغرور. اسبی چنین بی سوار و بی براق و زین سواران را به فکر انداخت تا به بندش کشند و رامش کنند؛ اما اسب پهلوان خفته، رام بیگانگان نمیشد. از این رو کشاکشی سهمگین بین آن سواران و اسب در گرفت. اسب سرکش در محاصرهی کمندهای سواران ترک بود و میجنگید سه تن از سواران در این کشمکش به خاک افتادند؛ غلتیده در خاشاک و خاک و خون سواران دیگر اسب را در کمند خویش کشیدند و بردند.