کتاب درخت آرزوها نوشته کاترین اپلگیت و بهار علیزاده صبور می باشد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است.داستان درخشان و عمیق درخت بلوط پیری را به تصویر میکشد که مردم محله به آن درخت آرزو میگویند.
روزی خانوادهای جدید به محله میآیند که با خود ماجراهای مختلفی برای مردم و البته درخت آرزو به دنبال دارند.
حرف زدن با درخت ها سخت است. آخر ما زیاد اهل حال و احوال و تعارف نیستیم؛ اما فکر نکنید این یعنی نمیتوانیم کارهای خارق العاده ای انجام دهیم؛کارهایی که شاید شما آدم ها هرگز در زندگیتان انجام ندهید. مثلاً برای جوجه جغدها با آن کُرک های نرم و خاکستریشان گهواره میشویم؛ با تنه هایمان دژهای نازک،اما استوار درست میکنیم، یا توی آفتاب فتوسنتز میکنیم.
اما گپ وگفت با آدم ها؟ والا این یکی را دیگر شرمنده!اگر فکر میکنید میتوانید یک درخت را مجبور کنید یک لطیفه ی دسته اول تعریف کند، زهی خیال باطل!البته کسانی هم پیدا می شوند که درخت ها با آن ها حرف می زنند؛ کسانی مثل سنجاب های بی کله، کرم های خاکی زحمتکش، پروانه های پرزرق و برق و شاپرک های خجالتی که مطمئنیم قابل اعتماد هستند. پرنده ها؟ پرنده ها واقعاً محشراند. قورباغه ها؟ درست است که بدعُنق هستند، اما ته دلشان چیزی نیست. مارها؟ خاله زنک هایی هستند که نگو!