کتاب مغرور عاشق، با ژانر اجتماعی عاشقانه شرح حال پسر جنتلمن و خوشتیپ داستان به نام سورن است که همه دخترها آرزوی ازدواج با او را دارند. کنار دریا دنیا را میبیند و عاشقش میشود. سورن بسیار پولدار است، ولی اختلال شخصیتی دارد (دوقطبی است)؛ برای آرام کردن عصبانیتهایش مدام به ورزشگاه میرود یا به کیسه بوکس میزند و زمانی که آرام است خیلی عاشق و مهربان به نظر میرسد. بعد از اینکه دنیا متوجه بیماری وی میشود به مشاوره مراجعه میکند و با این مسائل مدارا میکند تا اینکه...
با وجود پاییز، دلشون بهاری شد. بوی نم بارون و قهوه، صدای گوشنواز پیانو و قلبی که بنای تند تپیدن گذاشته بود توی اون محیط دنج که انگار فقط اون دو تا بودن خیلی میچسبید. هنوز نگاشون روی هم ثابت بود. اون چشما پر از ناگفتهها بود، پر از سکوتی که لبریز از صدا بود. سورن هنوز از اون چشما سیر نشده بود که سکوت رو شکست و با اطمینان گفت: همه چیز رو به من بسپار و تا آخر عمر آسوده زندگی کن.