امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
16,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب شهر شیرین

کتاب شهر شیرین اثری از زینب دلیری است که توسط نشر متخصصان به چاپ رسیده است. کتاب شهر شیرین شامل پنج داستان کوتاه، ساده و شیرین است که توسط خانم دلیری روایت شده است. داستانهایی از جنس خیال که مخاطب را به لحظات شیرین کودکی وآسودگی ذهن می برد.


گزیده کتاب شهر شیرین


در سرزمینی سردسیر حاکمی بی رحم زندگی می کرد. در آن سرزمین کشاورزی از رونق بسیاری برخوردار بود و حاکم آن نیز از این موضوع سود بسیاری می‌برد و کشاورزانی داشت زحمتکش و بینوا که هر ساله روی زمین‌های آن حاکم کار می‌کردند و محصولات زیادی برای او به ارمغان می آوردند.

کاروبار کشاورزی حسابی رونق داشت و در بین آن ها کشاورزی مهربان و بااستعداد بود که از کشاورزی بسیار سر درمی آورد و بسیار تلاش و کوشش می کرد. این مرد مهربان دخترکی داشت که با او در آن حوالی زندگی می کردند و گاه گاهی دخترک به پدر پیر و مهربانش کمک می کرد. کشاورز چون به امور کشاورزی مسلط و آگاه بود و محصولاتش همیشه بسیار مرغوب و مورد رضایت حاکم و خریداران بود و همه او را از این جهت موردستایش قرار می دادند.

در همین روزگاران بود که حاکم که مردی سودجو بود با خود به فکر فرورفت و در سر خود این چنین فکرهایی می پروراند چرا همه کشاورزان مثل این مردک چنین محصول خوب و مرغوبی نیاورند تا من نیز سود بیشتری بکنم ناگهان فکری به سرش زد و سرباز خود را فراخواند و اعلامیه ای به او داد که در مرکز شهر در ورودی بازار کشاورزان نصب کند و آن به این شرح بود به منظور رونق کشاورزی و قدردانی از شما کشاورزان زحمتکش دعوت به عمل می آید که در مسابقه ی ((محصول برتر)) شرکت کنید و به برنده ی آن جایزه ی ارزشمندی که شامل یک تیکه زمین کشاورزی است اهدا می شود این مسابقه را از دست ندهید و تمام تلاش خود را بکنید شاید این مسابقه دو برنده داشته باشد! کشاورزان بینوا آن را می خواندند و فریاد می کشیدند که چگونه ممکن است شاید من برنده ی آن باشم هر کس این فکر را در سر می پروراند مثل یک رؤیا بود برای آن ها و با خود فکر می کردند تمام قوای خود را به کار بگیرند تا برنده ی این جایزه باورنکردنی باشند آن سال سالی پر از تلاش و کوشش بود هر کس خود را به آب وآتش می زد که از بقیه پیشی بگیرد و این حاکم بی رحم و دانا شاید هم باید بگویم دروغ گو از این صحنه لذت می برد و با خود سود فراوان آن سال را حساب می کرد و برایش برنامه ریزی می کرد.

وقت موعود رسید. همه ی کشاورزان با دست پر و با کوله باری از رؤیا و آرزو نزد حاکم رفتند و محصولات خود را ارائه دادند و همه به آن مرد متبحر نگاه دوخته بودند که او چه کرده است و چه در چنته دارد همه یکی یکی رفتند و آمدند و حاکم نزد آن ها آمد و بسیار تشکر کرد و گفت فردا نتایج را اعلام می کنیم چه بسا که کار ما بسیار دشوار است از شما خواهشمندیم که به خانه هایتان بروید و منتظر جواب مسابقه باشید.

صفحات کتاب :
64
کنگره :
‏‫‬‬‮‭PIR8343
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
7656292
شابک :
978-622-292-446-1
سال نشر :
‏‫1400

کتاب های مشابه شهر شیرین